از قرارداد ۱۹۱۹ تا انقلاب؛ مسیری پر فراز و نشیب شعار مرگ بر انگلیس

شعارها یکی از ابزارهای قوی در تاریخ سیاسی و اجتماعی جهان هستند که نه تنها وسیلهای برای بیان درخواستها و اعتراضات مردمی به شمار میآیند، بلکه بیانگر روندهای پیچیده تاریخی، فرهنگی و اقتصادی جوامعاند. شعار «مرگ بر انگلیس» در ایران نمونه بارزی از این پدیده است که ریشه در سالها نفوذ و دخالتهای امپریالیستی بریتانیا در صحنه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور دارد.
از دوره قاجاریه، تحولات و اتفاقات متعددی زمینهساز نفوذ انگلستان در ایران شد. انگلستان، به دلیل منافع حیاتیاش در هندوستان و منطقه اطراف، تلاش داشت ایران را به قطعهای از بازی استراتژیک خود تبدیل کند. اوایل قرن نوزدهم میلادی، با ارسال نمایندهها و مذاکرات سیاسی، نفوذ این کشور به تدریج بر ساختار سیاسی و اقتصادی ایران اثر گذاشت.
اولین نشانههای حضور مؤثر انگلستان در ایران به دوران فتحعلی شاه بازمیگردد؛ زمانی که سرجان ملکم به ایران آمد و قراردادی منعقد کرد که طی آن ایران متعهد شد از حمایت نظامی علیه قوای انگلیس در هند خودداری کند و امتیازات اقتصادی گستردهای به بازرگانان انگلیسی اختصاص یافت.
اگرچه در این دوره روابط میان ایران و انگلیس فراز و نشیبهایی داشت، اما از جنبههای اقتصادی و سیاسی، حضور انگلستان روز به روز گستردهتر میشد. تأسیس کنسولگریهای متعدد در شهرهای مهم، گرفتن امتیاز جزیره خارک، و دخالت در سیاستهای داخلی ایران نمونههایی از این نفوذ بودند.
از سوی دیگر، شکست ایران در جنگهای متعدد و ضعف ساختار حکومتی موجب شد استبداد قاجار نیز نتواند بهخوبی در مقابل فشارهای خارجی مقاومت کند. این ضعفها موجب تجمع مخالفتهایی در میان مردم و روحانیون شد که به مرور علیه نفوذ بیگانه و انگلیس هدف گرفتند.
بخش وسیعی از مردم ایران در آن زمان با اقدامات انگلستان آشنا شده بودند و برخی از بزرگانی چون باقرخان تنگستانی و شیخ حسین چاهکوتاهی به مقابله سخت با نیروهای انگلیسی برخواستند که مقاومتهای آنان نیز این تضاد تاریخی را تشدید کرد.
در دوره ناصرالدین شاه، محدوده این تأثیرگذاری با امضای معاهدات مختلف و اعطای امتیازات مشهودتر گردید. معاهده پاریس که ایران را مجبور به کنار گذاشتن ادعای خود در هرات نمود، نمونه بارز فشارهای انگلیسی بود که مناقشات سیاسی طولانی را موجب شد.
متعاقباً امتیاز رژی در دوره ناصری، که تحت فشار شدید دولت بریتانیا ارائه شد، با اعتراضاتی شدید از جانب روحانیون مواجه گردید و لغو آن را رقم زد، اقدامی که نقش جنبشهای مردمی و روحانی در مقابله با استعمار را نشان داد.
قرارداد ۱۹۱۹ و پیامدهای اجتماعی
قرارداد ۱۹۱۹ یکی از پرتنشترین و مهمترین لحظات تاریخ معاصر ایران است که پس از اتمام جنگ جهانی اول به امضا رسید. این قرارداد عملاً ایران را به کشوری وابسته و تحت نفوذ کامل انگلستان تبدیل میکرد و موجب واکنش و مخالفتهای گسترده مردمی، سیاسی و اجتماعی گردید.
ایران پس از سالها جنگ و خرابیهای ناشی از درگیریهای جهانی، در شرایطی سخت و دشوار به سر میبرد. این کشور پس از گذراندن دوران مشروطه، در جستجوی یک نظام قانونمدار و حفظ تمامیت ارضی بود. مردم ایران بهویژه شرکای مشروطهخواه، امید داشتند با استقرار حکومتی قانونمدار، استقلال و شکوفایی اقتصادی و فرهنگی را تجربه کنند.
با انعقاد قرارداد ۱۹۱۹، بسیاری از امیدهای مردم ناامید شد. این قرارداد در واقع موجب وابستگی اقتصادی، نظامی و سیاسی ایران به انگلستان گردید و در آن بیملاحظه به منافع ملی ایران ضربه وارد آورد. طبق این قرارداد، دولت ایران موظف بود بخش بزرگی از بودجه خود را تحت مدیریت مستقیم یا غیرمستقیم انگلیس قرار دهد و نمایندگان انگلیسی در امور داخلی و خارجی کشور دخالت چشمگیری داشته باشند.
شعارهای ضدانگلیسی که به مرور زمان شکل گرفت، از این قرارداد تأثیر عمیقی گرفت. مردم، روحانیون، روشنفکران و فعالان سیاسی ایران با برپایی تجمعات، تظاهرات و انتشار اعلامیهها، مخالفت خود را فریاد زدند. روزنامهها و گروههای سیاسی مخالف قرارداد، با استفاده از شعارهای قوی و تأثیرگذار، مبارزه با استعمار و نفوذ بیگانگان را در دستور کار خود قرار دادند.
مبارزات مردمی در بسیاری از شهرهای ایران بهویژه در شمال کشور، به شکل جنبشهای پرسر و صدایی درآمد که از جمله آنان میتوان به نهضت جنگل و قیام شیخ محمد خیابانی اشاره کرد. این جنبشها که علیه نفوذ روسها و انگلیسها بودند، از شعارهای ضدانگلیسی به عنوان ابزار اصلی مقاومت بهره میجستند.
عدم حمایت و برنامهریزی مناسب از ارگانهای دولتی، نارضایتی عمومی ناشی از قحطی و فقر، فشارهای بیوقفه مالی و نظامی انگلیس باعث شد روح بیاعتمادی و عصیان در مردم بیش از پیش شدت گیرد. گزارشهای تاریخی نشان میدهد که حتی رضاشاه پهلوی همچنان با وجود تبلیغات ضدانگلیسی، در عمل سیاستهای انگلیس را پیش میبرد و در بسیاری مواقع به عنوان ابزاری در اختیار امپریالیسم عمل میکرد.
تداوم این وضعیت بیاعتمادی، پایهگذار سیاستها و شعارهای استقلالطلبانه در دورههای بعد شد و «مرگ بر انگلیس» تبدیل به نمادی از مقاومت مردم ایران علیه دخالتهای استعماری و بیگانگان گشت.
نقش مشروطیت و آگاهی سیاسی مردم
انقلاب مشروطیت ایران که از اوایل قرن بیستم آغاز شد، نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور به شمار میآید که نه تنها نظام حکومتی را متحول نمود، بلکه نگرش مردم به حقوق خود و نقش بینالمللی ایران را دگرگون ساخت. این تحول سبب شد تا آگاهی سیاسی در میان قشرهای مختلف جامعه، به ویژه روشنفکران، روحانیون و طبقات متوسط شهری پیشرفت چشمگیری داشته باشد.
در دوره مشروطه، مردم ایران برای اولین بار توانستند نمایندگانی را به مجلس بفرستند که به عنوان صدای آنان در مقابل استبداد داخلی و دخالت نیروهای خارجی عمل کنند. این تحول سیاسی موجب ایجاد فضایی شد که اعتراضات قانونی و مردمی به حقوق پایمال شده را ممکن ساخت. در چنین فضایی، نفوذ انگلیس و قراردادهای ناعادلانهای چون قرارداد ۱۹۱۹ که استقلال کشور را به خطر میانداخت، به شدت تقبیح و مخالفت گسترده با آنها برپا شد.
روزنامهها و گروههای سیاسی مشروطهخواه با ملاقات مردم و روشن ساختن شرایط سیاسی، شعارهایی را ترویج کردند که بر ضد استعمار و به ویژه نفوذ انگلیس بود. این شعارها که یکی از مؤثرترین آنها «مرگ بر انگلیس» بود، نمادی از خشم ملی و اعتراض به سیاستهای امپریالیستی شد.
نمایندگان مجلس شورای ملی، وظیفه دفاع از شرافت و تمامیت ارضی کشور را به عهده گرفتند و به تصویب قوانین و اعتراضات رسمی علیه قراردادهای ناعادلانه اقدام نمودند. این وضعیت، جامعه ایران را به سمتی سوق داد که عدالت اجتماعی و ملیگرایی را در اولویت قرار داد.
شعار «مرگ بر انگلیس» در حالی در این دوره به تدریج شکل گرفت که در کنار توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، موجی از نارضایتی نسبت به حضور بیگانگان در ایران رو به افزایش بود. توده مردم که در جریان قحطیهای جنگ جهانی اول و فشارهای ناشی از نفوذ انگلیس، به شدت رنج میبردند، این شعار را به عنوان فریاد اعتراض به کار گرفتند.
این اعتراضات تنها مختص به طبقات تحصیلکرده نبود بلکه در میان اقشار مختلف جامعه و مناطق مختلف کشور منتشر شد. همراه با جنبشهای مردمی، چندین قیام محلی از جمله نهضت جنگل در شمال و قیام شیخ محمد خیابانی در آذربایجان، که خواستار آزادی و پایان نفوذ بیگانگان بودند، شکل گرفت. آنان با صدور بیانیهها و برگزاری تجمعات، شعار «مرگ بر انگلیس» را به شورشهای خود افزودند که پایانی بر سلطه استعماری بریتانیا در ایران را میطلبید.
در نهایت، نقش مشروطه و تحولات آگاهی سیاسی مردم، زمینهساز شکلگیری و گسترش این شعار در میان اقشار وسیع و گوناگون شد و از این رو این شعار دارای پایههای مستحکم تاریخی و سیاسی است که ریشه در دفاع از حقوق ملی و استقلال کشور دارد.
جنگ جهانی اول (۱۹۱۴–۱۹۱۸) تأثیر بسیار عمیقی بر ایران داشت، کشوری که علیرغم اعلام بیطرفی، به صحنهای برای درگیریهای قدرتهای متخاصم بدل شد. آسیبهای ناشی از جنگ، از قبیل قحطی، گرسنگی، نابسامانی اقتصادی و هرج و مرج سیاسی، فشارهای مضاعفی بر مردم وارد آورد. دولت مرکزی که توانایی کنترل کامل کشور را نداشت، عملاً تحت فشار نیروهای خارجی، به ویژه روسیه و انگلیس، قرار گرفت.
این وضعیت بحرانی زمینه را برای عبور شعار «مرگ بر انگلیس» از مرزهای یک اعتراض ساده به یک فریاد اعتراض ملی فراهم ساخت. مردم ایران انگلستان را به عنوان عامل تباهیها و ناامنیهای کشور میشناختند و این خاطره تلخ در اذهان ناشی از سوءمدیریتها و دخالتهای بیگانگان، خشم اجتماعی را به اوج رساند.
دوران پهلوی اول (رضاشاه) با آمیختگی شعار و سیاست همراه بود. رضاخان برای کسب مقبولیت مردمی و جلب حمایت ملی، رویکردی ضدانگلیسی را به نمایش گذاشت؛ اگرچه اسناد تاریخی نشان میدهد که در عمل با نیروهای انگلیسی همکاری داشته و اهداف آنها را دنبال کرده است.
به رغم تبلیغات ضدانگلیسی، واقعیات سیاسی آن زمان ایران تفاوتهای زیادی با شعارها داشت. مردم به خوبی متوجه روابط پیچیده و وابستگیهای پنهان شدند و این موضوع شکاف میان شعار و عمل در دوران رضاشاه را بیشتر نمود.
با گذشت زمان و ورود ایالات متحده آمریکا به جایگاه قدرت استعماری در ایران، شعارهای ضدانگلیسی و ضدآمریکایی بهصورت موازی در عرصه اجتماعی و سیاسی ایران رواج یافت. این شعارها بیانگر نفرت عمومی از نفوذ و دخالت بیگانگان و تلاش برای احیای استقلال ملی بودند.
انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ نقطه اوج این جریان بود؛ جایی که شعار «مرگ بر انگلیس» جایگاه مهمی یافته و نشاندهنده مقاومت ملت ایران در برابر استثمار و دخالتهای بیگانگان بود.
شعار «مرگ بر انگلیس» حاصل تجربه تاریخی طولانی ایران از نقش استعمارگری و دخالتهای بیشمار دولت بریتانیا است. این شعار نه تنها یک واکنش هیجانی بلکه نتیجه تحلیلها و اعتراضات مستمر مردم به بیعدالتی و نقض استقلال ملی است. روند تاریخی این شعار از دوره قاجار آغاز و تا امروز ادامه یافته است و نشاندهنده خواست مستمر ایرانیان برای حفظ عزت و آزادی خود در برابر نفوذ بیگانه است.
این شعار در دوران مختلف، ابزاری برای بیداری ملی و بیان اعتراض به سیاستهای استعماری بوده است و با گذشت زمان، شکل و مناسبتهای خود را تغییر داده اما ماهیت اعتراض خود را حفظ کرده است.
فهرست منابع
آبادیان، حسین. ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند. تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۵.
اولسون، ویلیام جی. روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول. ترجمه حسن زنگنه. تهران: شیرازه، ۱۳۸۰.
براون، ادوارد. انقلاب ایران. ترجمه مهدی قزوینی. تهران: انتشارات کویر، ۱۳۷۶.
پائولوویچ، اسلاوما. انقلاب مشروطیت و ریشههای اجتماعی و اقتصادی آن. ترجمه م. هوشیار. تهران: کتابهای جیبی، ۱۳۳۹.
دولتآبادی، یحیی. حیات یحیی. تهران: فردوسی ـ عطار، ۱۳۷۱.
عینالسلطنه. روزنامه خاطرات عینالسلطنه. به کوشش ایرج افشار. تهران: اساطیر، ۱۳۷۷.
زرگر، علیاصغر. تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه. ترجمه کاوه بیات، تهران: پروین و معین، ۱۳۷۳.
کاتوزیان، محمدعلی. تضاد دولت ـ ملت. تهران: نشر نی، ۱۳۸۰.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی. فرهنگ شعارهای انقلاب اسلامی. تهران: ۱۳۷۹.
پژوهشکده تاریخ معاصر ایران. تحلیل شعار مرگ بر انگلیس، تهران، ۱۳۷۸.
خانه فرهنگ سیاسی ایران. فعالیت احزاب و روزنامهها در دوره مشروطیت، تهران: ۱۳۸۵.
سیفآزاد، عبدالرحمن. دیوان عارف قزوینی. تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۶.