امیر هوشنگ دولو: سلطان خاویار و نماد قدرت و فساد در دربار پهلوی دوم

Rate this post

امیر هوشنگ دولو نمادی از تقابل قدرت سیاسی با فساد اقتصادی و اخلاقی در دوران سلطنت پهلوی دوم بود. او که با لقب “سلطان خاویار ایران” در مطبوعات غربی شهرت یافته بود، نه تنها انحصار یکی از سودآورترین صادرات ایران را در اختیار داشت، بلکه در شبکه‌های قاچاق مواد مخدر نیز نقش کلیدی ایفا می‌کرد. نزدیکی عمیق او به شاه، که فراتر از روابط رسمی می‌رفت، او را به یک واسطه قدرتمند تبدیل کرد که اقتصاد، سیاست و حتی روابط شخصی دربار را تحت تأثیر قرار می‌داد. این گزارش پژوهشی، بر اساس اسناد تاریخی، خاطرات نزدیکان شاه و گزارش‌های رسانه‌ای، زندگی و فعالیت‌های دولو را به صورت جامع بررسی می‌کند. تمرکز بر حذف تکرارها و افزودن لایه‌های تحلیلی، نشان می‌دهد چگونه چنین چهره‌هایی به تضعیف پایه‌های رژیم پهلوی کمک کردند و چرا داستان دولو همچنان در بحث‌های تاریخی معاصر ایران زنده است.

امیر هوشنگ دولو در سال ۱۲۸۵ شمسی (۱۹۰۶ میلادی) در تهران زاده شد. پدرش، محمدولی‌خان آصف‌السلطنه، از طایفه دولو ایل قاجار بود و مادرش، منیراعظم، دختر کامران‌میرزا و خاله احمدشاه قاجار، آخرین پادشاه سلسله قاجار. این پیوندهای خونی با خاندان قاجار، دولو را از همان ابتدای زندگی در حلقه اشرافیت و قدرت قرار داد. با وجود سقوط قاجارها و روی کار آمدن رضاشاه پهلوی، دولو توانست خود را با رژیم جدید وفق دهد و به تدریج به دربار محمدرضا شاه نزدیک شود.

در ظاهر، دولو عنوان “پیش‌خدمت مخصوص شاه” را داشت، اما نفوذ واقعی او بسیار فراتر بود. او به عنوان یک آجودان کشوری، نقش واسطه‌ای کلیدی ایفا می‌کرد و افراد بسیاری برای دستیابی به مناصب سیاسی مانند وزارت یا وکالت به او رجوع می‌کردند. حسین فردوست، یکی از مقامات بلندپایه نظامی دوران پهلوی، در خاطراتش (“ظهور و سقوط سلطنت پهلوی”) توصیف می‌کند که دولو معتاد به تریاک بود و بهترین تریاک ایران را به صورت مجانی از شاه دریافت می‌کرد. خانه دولو محل رفت‌وآمد سیاستمداران و افراد جاه‌طلب بود، و او اغلب درخواست‌های آن‌ها را به گوش شاه می‌رساند و موفق به تحقق آن‌ها می‌شد. برای مثال، عبدالعظیم ولیان، وزیر سابق تعاون و امور روستاها، پس از برکناری، در خانه دولو متحصن شد و دولو توانست رضایت شاه را برای انتصاب او به استانداری خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوی جلب کند. این انتصاب نشان‌دهنده عمق نفوذ دولو بود، جایی که حتی مناصبی بالاتر از وزارتخانه قبلی به او سپرده می‌شد.

دولو نه تنها در امور سیاسی مداخله می‌کرد، بلکه موجبات تفریح و انبساط خاطر شاه را فراهم می‌آورد. این نقش، گاهی به اختلافاتی با فرح دیبا، همسر شاه، منجر می‌شد و شایعاتی درباره تنش بین آن‌ها در کاخ‌های پهلوی پخش می‌کرد. اسدالله علم، وزیر دربار و یکی از نزدیک‌ترین مشاوران شاه، در یادداشت‌هایش (جلد ۳) دولو را “دلال محبت” می‌نامد و تعجب می‌کند که شاه چگونه چنین فردی را تحمل می‌کند که به حیثیت او لطمه می‌زند. علم در ورود ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۲ می‌نویسد: “شاه به من اطلاع داد که در سفر قریب‌الوقوعش دولو در التزام رکاب خواهد بود. با اینکه سه روز پیش کاملا برعکسش را گفته بود. من که نمی‌فهمم، چطور کسی به زیرکی شاه می‌تواند چنین افرادی را که این‌قدر به حیثیت او لطمه می‌زنند، تحمل کند.” این نقل قول‌ها نشان‌دهنده تضاد درونی دربار است، جایی که حتی نزدیکان شاه از حضور دولو ناخرسند بودند، اما حمایت مستقیم شاه مانع هرگونه اقدامی می‌شد.

انحصار خاویار: از صادرات قانونی تا فساد پنهان

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بازگشت محمدرضا شاه به قدرت، صادرات خاویار ایران – که به “طلای سیاه دریای خزر” معروف بود – کاملاً در اختیار دولو قرار گرفت. این انحصار تا پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ ادامه یافت و دولو را به “سلطان خاویار ایران” در مطبوعات غربی تبدیل کرد. شرکت شیلات ایران، مسئول صید و نظارت بر صادرات، مزایده‌هایی برگزار می‌کرد که ظاهراً قانونی بودند، اما در عمل، حمایت شاه و دربار مانع رقابت واقعی می‌شد. هیچ شرکت یا فردی توان مقابله با دولو را نداشت، و نام او همیشه از صندوق مزایده بیرون می‌آمد.

در دهه ۱۳۴۰، صادرات خاویار سالانه چندین میلیون دلار ارزآوری داشت – مبلغی هنگفت در آن دوران. سود خالص این تجارت به جیب دولو می‌رفت، و او به عنوان دلال، خاویار را به شریکش ریاحی در اروپا می‌سپرد تا توزیع کند. این همکاری پر از فساد بود. در سال ۱۳۴۵، امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر، هیئتی به سرپرستی مهندس عزت‌الله نعیمی به اروپا فرستاد تا بحران بازار خاویار را بررسی کند. گزارش‌های نعیمی از پاریس، زدوبندهای دولو و ریاحی را فاش کرد. در گزارش ۲۸ آذر ۱۳۴۵، نعیمی توصیف می‌کند که ریاحی در جلسه‌ای ادعا کرد تحت حمایت مستقیم شاه است و سعی در اختلال داشت. نعیمی پاسخ داد: “اعلیحضرت همایون شاهنشاه ممکن است به بعضی اشخاص اظهار لطف و مرحمت بنمایند ولی هرگز به هیچ کس به هیچ عنوان اجازه نمی‌فرمایند که از اسم ایشان سوء استفاده بنمایند.”

گزارش بعدی (۳۰ آذر ۱۳۴۵) جزئیات بیشتری ارائه داد: خریداران فرانسوی از پرداخت‌های اضافی به دولو و ریاحی شکایت داشتند، که به ازای هر کیلو خاویار تا ۱۰ دلار می‌رسید و برای ۵۰ تن، ۵۰۰ هزار دلار سود نامشروع ایجاد می‌کرد. علاوه بر این، خاویار درجه ۲ را با عملیات ساده به درجه ۱ تبدیل می‌کردند و حداقل ۳۰۰ هزار دلار سود مازاد می‌بردند. نعیمی پیشنهاد کرد صادرات خاویار درجه ۲ متوقف شود تا از قاچاق جلوگیری شود، اما این گزارش‌ها هیچ تأثیری نداشت و دولو تا انقلاب به فعالیت ادامه داد. مسعود بهنود در کتاب “از سیدضیاء تا بختیار” تأکید می‌کند که این انحصار، نمونه‌ای از فساد اقتصادی دربار بود که اقتصاد کشور را به دست عوامل نزدیک به قدرت سپرده بود.

این فساد نه تنها اقتصادی بود، بلکه به کیفیت محصول آسیب زد. در سال ۱۳۴۵، ده‌ها تن خاویار عالی ایران در انبارهای شیلات فاسد شد، زیرا بازار اروپا به دلیل سوءمدیریت دولو و ریاحی تنگ شده بود. گزارش‌های نعیمی نشان‌دهنده دروغ در درجه‌بندی خاویار و تقلب در فاکتورها برای فرار از مالیات بود. این موارد، که می‌توانست هر فرد قدرتمندی را سرنگون کند، برای دولو بی‌تأثیر ماند و نشان‌دهنده عمق حمایت شاه از او بود.

قاچاق مواد مخدر: از تریاک تا هروئین و رسوایی‌های بین‌المللی

فعالیت‌های دولو فراتر از خاویار بود و به قاچاق مواد مخدر کشیده می‌شد. اسناد ساواک در ۱۳۵۱ او را “عیاش، بی‌بندوبار و مشکوک به اعتیاد به تریاک” توصیف می‌کند و عباس میلانی در “معمای هویدا” او را یکی از گردانندگان باند قاچاق پاریس-برن می‌داند. دولو به عنوان آجودان مخصوص شاه، از موقعیتش برای قاچاق استفاده می‌کرد. فردوست در خاطراتش می‌گوید دولو تریاک را در خانه‌اش با بشقابی پر از سکه طلا سرو می‌کرد تا مهمانان به جای نقل و نبات، سکه بردارند.

رسوایی بزرگ در زمستان ۱۳۵۱ رخ داد، وقتی دولو در فرودگاه ژنو سوئیس با مواد مخدر دستگیر شد. شاه، که در تعطیلات سن‌موریتس بود، شخصاً مداخله کرد، بهترین وکلا را استخدام کرد و دولو را با هواپیمای اختصاصی به ایران بازگرداند. فریدون هویدا در “سقوط شاه” توصیف می‌کند که پلیس سوئیس ناتوان ماند، زیرا شاه حضور داشت. این واقعه سابقه‌دار بود؛ دولو در ۱۳۳۹ (۱۹۶۰ میلادی) در پاریس نیز به جرم قاچاق دستگیر شده بود، اما مصونیت سیاسی نجاتش داد.

در سال ۱۳۵۳، اتومبیل دولو در راه اصفهان به تهران تصادف کرد و ۳۰ کیلو تریاک و مقداری هروئین در آن کشف شد. شاه گفت: “چون به دولو اجازه کشت تریاک در اصفهان را دادیم، ایرادی ندارد” و ماجرا را لاپوشانی کرد. این حوادث، بخشی از الگوی گسترده‌تری بود که در آن دولو با چهره‌هایی مانند فلیکس آقایان، بزرگ‌ترین قاچاقچی ایرانی طبق خاطرات فردوست، رقابت می‌کرد. آقایان، که ریاست فدراسیون اسکی را نیز داشت، در رسوایی غوغای شکر دست داشت و مانند دولو، از نزدیکی به شاه سود می‌برد.

بازتاب رسوایی‌ها در رسانه‌ها و دیدگاه‌های معاصر

این حوادث انعکاس وسیعی در مطبوعات غربی داشت. مجله “ساگا” گزارش داد که قاچاق‌چیان ایرانی بیش از پنج میلیارد دلار در بانک‌های سوئیس ذخیره دارند و سفرهای شاه به سن‌موریتس برای مدیریت حساب‌ها است. مجله آلمانی “اشپیگل” در اسفند ۱۳۵۱ نوشت: “چنانچه شاهنشاه ایران مایل نباشد، دادگاه سوئیس امکان کشف حقایقی را درباره دخالت هوشنگ دولو در قاچاق مواد مخدر نخواهد داشت؛ زیرا این شخص، که عضو دربار شاهنشاهی و از معتمدان شاهنشاه است، از مصونیت سیاسی استفاده می‌کند.” این مقاله به سابقه قاچاق دولو در پاریس نیز اشاره کرد.

نزدیکان شاه نیز انتقاد داشتند. علم در یادداشت‌هایش دولو را سرکش و مضر می‌دانست، و فردوست او را معتاد و واسطه می‌نامید. حتی اردشیر زاهدی در مصاحبه‌هایش به فساد دولو اشاره کرده بود.

داستان دولو نمادی از فساد سیستماتیک دربار پهلوی است، جایی که نزدیکی به قدرت بیش از شایستگی تعیین‌کننده بود. این فساد، که شامل انحصار اقتصادی و قاچاق بود، به نارضایتی عمومی دامن زد و یکی از عوامل سقوط رژیم شد. مقایسه دولو با اشرف پهلوی یا حمیدرضا پهلوی نشان می‌دهد که خاندان پهلوی گاهی درگیر چنین فعالیت‌هایی بودند، هرچند اسناد ساواک ممکن است جانبدارانه باشند.

با نزدیک شدن انقلاب، دولو از ایران گریخت و به فرانسه پناهنده شد. چند سال بعد، در پاریس درگذشت. زندگی او، درس عبرتی از چگونگی تبدیل قدرت به فساد است. محققانی مانند مینو صمیمی در “پشت پرده تخت طاووس” تأکید می‌کنند که پس از رسوایی سوئیس، دولو مدتی پنهان شد اما فعالیت‌هایش را ادامه داد.

 

Rate this post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *