اولتیماتوم روسیه به مجلس اول: لحظهای که استقلال ایران به چالش کشیده شد

سال ۱۲۸۹ خورشیدی، تهران زیر آسمانی خاکستری و پر از دود نفس میکشید. شهر، با کوچههای تنگ و پیچدرپیچ، شاهد رفتوآمد سربازان و مأموران خارجی بود. روسها و انگلیسیها، هر کدام با چکمههای سنگین، در گوشهای از پایتخت حضور داشتند و سایه سهمگین خود را بر سر مردم گسترده بودند.
مردم، تازه از انقلاب مشروطه نفسراحت کشیده بودند و امیدوار بودند که روزگار بهتری در پیش داشته باشند. اما سیاستهای دو دولت بزرگ، هر روز ایران را به سوی بحرانهای جدید میکشاند.
مجلس شورای ملی، تازهپا و پرامید، در ساختمانی ساده در مرکز تهران تشکیل جلسه میداد. نمایندگان، از میان اقشار مختلف مردم انتخاب شده بودند و هر کدام با عشق به وطن و امید به آینده، در جلسات شرکت میکردند.
در این میان، حضور مستشاران خارجی، به ویژه مورگان شوستر، آمریکاییای که برای اصلاح امور مالی کشور استخدام شده بود، خشم روسها را برانگیخته بود. روسیه، نمیتوانست حضور یک مستشار آمریکایی را در ایران تحمل کند.
یک روز، در حالی که نمایندگان مجلس مشغول بحث درباره بودجه بودند، وزیر امور خارجه، وثوقالدوله، با چهرهای درهمرفته وارد شد. او نامهای در دست داشت که همه را به سکوت واداشت.
روسها خواسته بودند که مورگان شوستر و مستشارانش فوراً از ایران اخراج شوند و دولت ایران تعهد کند که در آینده، بدون اجازه روسیه و انگلیس، هیچ مستشاری را استخدام نکند. همچنین، هزینه لشکرکشی روسها به ایران را دولت ایران بپردازد و در صورت عدم پذیرش، سربازان روس به سوی پایتخت پیشروی خواهند کرد.
واکنش مجلس: مقاومت تا پای جان
نمایندگان مجلس، با شنیدن مفاد اولتیماتوم، به هیجان آمدند. شیخ محمد خیابانی، با چهرهای برافروخته و صدایی پرطنین، برخاست و گفت:
«ما برای آزادی و استقلال انقلاب کردیم. حال چگونه میتوانیم زیر بار این خواسته بیگانگان برویم؟ این اولتیماتوم، ناقض اصل استقلال و آزادی ملت ایران است.»
دیگر نمایندگان نیز، هر کدام با سخنان آتشین، از موضع مجلس در برابر اولتیماتوم دفاع کردند. مجلس، پر از شور و هیجان شد. نمایندگان، یکی پس از دیگری، به مخالفت با اولتیماتوم برخاستند.
در این میان، وثوقالدوله، وزیر امور خارجه، تلاش میکرد مجلس را متقاعد کند که در برابر روسها مقاومت نکنند. او گفت:
«ما دولت مقتدر نداریم و توان مقابله با روسها را نداریم. اگر اولتیماتوم را نپذیریم، روسها پایتخت را تصرف خواهند کرد.»
اما مجلس، زیر بار این حرفها نرفت. نمایندگان، با صدای بلند، خواستار مقاومت و دفاع از استقلال کشور شدند.
مردم و علما: همدل در برابر بیگانه
خبر اولتیماتوم روسیه، به سرعت در شهر پیچید. مردم، با شنیدن این خبر، به خیابانها ریختند. بازارها تعطیل شد و کوچهها پر از جمعیتی شد که شعار میدادند:
«مرگ بر استعمار! مرگ بر روسها!»
علما و روحانیون، به ویژه در نجف و کربلا، با صدور فتواهای جهاد و تحریم کالاهای خارجی، به دفاع از استقلال کشور برخاستند. آنها مردم را به مقاومت و دفاع از وطن دعوت کردند.
در تهران، گروهی از جوانان و دانشجویان، با تشکیل گروههای مقاومت، به پخش اعلامیه و سازماندهی تظاهرات پرداختند. شهر، پر از شور و هیجان شد. مردم، با هر وسیلهای که داشتند، به دفاع از وطن برخاستند.
مهلت اولتیماتوم، چهلوهشت ساعت بود. روسها تهدید کرده بودند که اگر در این مدت پاسخ مثبتی دریافت نکنند، سربازانشان به سوی تهران حرکت خواهند کرد.
در مجلس، جلسات پرشور و پرتنشی تشکیل شد. نمایندگان، با وجود فشارهای دولت و تهدید روسها، زیر بار اولتیماتوم نرفتند. آنها میدانستند که پذیرش این خواسته، به معنای از دست رفتن استقلال کشور است.
در این میان، دولت انگلیس نیز بر دولت ایران فشار میآورد که اولتیماتوم را بپذیرد. نمایندگان دولتهای دیگر نیز مصلحت را در پذیرش اولتیماتوم میدیدند.
اما مجلس، همچنان مقاومت میکرد. نمایندگان، با صدای بلند، خواستار دفاع از استقلال کشور شدند.
با نزدیک شدن به پایان مهلت چهلوهشت ساعته، روسها ناگهان شش روز دیگر به دولت ایران مهلت دادند. آنها تهدید کردند که اگر در پایان این مدت، اولتیماتوم پذیرفته نشود، سربازان روس به سوی پایتخت حرکت خواهند کرد.
این تمدید مهلت، نشان از مقاومت مجلس و مردم داشت. روسها هرگز تصور نمیکردند که ملت ایران، با این شجاعت، در برابر آنها بایستد.
در این مدت، تلاشهای ناامیدانهای برای یافتن راهی برای نجات کشور صورت گرفت. برخی نمایندگان، به فکر واگذاری امتیاز خط آهن سرتاسری ایران به آمریکا افتادند تا شاید با حضور یک قدرت بزرگ دیگر، روسها از حمله به ایران منصرف شوند. اما این طرحها، در عمل بینتیجه ماند.
سقوط مجلس و سرکوب مقاومت
با نزدیک شدن به پایان مهلت، فشار بر مجلس و دولت افزایش یافت. سردار اسعد، که برای معالجه به اروپا رفته بود، به ایران بازگشت و چون خود طرفدار قبول اولتیماتوم بود، وضع را به نفع نایبالسلطنه و دولت تغییر داد.
یپرم خان، رئیس نظمیه، که تا آن زمان تظاهر به همراهی با مشروطهخواهان میکرد، به طرفداران قبول اولتیماتوم پیوست. او شخصاً به مجلس رفت و به رئیس مجلس اولتیماتوم داد که اگر تا چهار ساعت دیگر مجلس اختیار تام به دولت ندهد، مصلحت عمومی ایجاب میکند که مجلس قربانی کشور شود، نه کشور قربانی مجلس.
اما مجلس، زیر بار ننگ قبول اولتیماتوم نرفت. نمایندگان، با شجاعت، از موضع خود دفاع کردند.
در نهایت، با عدم پذیرش اولتیماتوم از سوی مجلس، جلسهای با حضور نایبالسلطنه و عدهای از نمایندگان موافق در دربار تشکیل شد و طی آن، تصمیم به انحلال مجلس گرفته شد.
روز بعد، یپرم خان، رئیس نظمیه، چند نفر افسر با ژاندارم و پلیس به مجلس فرستاد و به آنان دستور داد که ادارات مجلس را تصرف کنند و وکلای مخالف را راه ندهند.
وکلای اعتدالی که از قضایا خبر داشتند، به مجلس نیامدند؛ اما دموکراتها به مجلس رفتند و با ممانعت ژاندارمها روبهرو شدند. آنها لب به اعتراض گشودند، اما مورد توهین و بیاحترامی قرار گرفتند.
پذیرش اولتیماتوم و سرکوب مردم
وزیر خارجه، قبول اولتیماتوم را به سفارت روس اطلاع داد. برای جلوگیری از غلیان احساسات مردم که به اوج رسیده بود، دولت حکومت نظامی اعلام کرد و یپرم خان مأمور شد که با تمام نیرو، مخالفان را سرکوب کند.
با قبول اولتیماتوم و اعلام حکومت نظامی، هنوز هم از گوشه و کنار، مردم با تظاهرات، خشم و انزجار خود را از تصمیم نابخردانه دولت ایران و ابراز تنفر به روسها نشان میدادند.
اما این اقدامات، کوچکترین تأثیری در اوضاع نداشت. دولت، با داشتن قوای نیرومند مرکب از سواره، مجاهد، ژاندارم و پلیس، به زودی بر اوضاع مسلط شد و رهبران نهضت را دستگیر و زندانی کرد.
مردم، به ناچار به کسبوکار خود مشغول شدند و تهران، برای مدتی به ظاهر آرام شد.
روسها، از این موقعیت برای توسعه دامنه نفوذ خود در ایران استفاده کردند و شروع به مداخله در تمام امور داخلی ایران کردند. کار به جایی رسید که دولت ایران، از آن تاریخ به بعد، قادر نبود حتی در مسائل ساده کشور خود، به طور مستقل اقدام کند.
اولتیماتوم روسیه، نه تنها به معنای از دست رفتن استقلال کشور بود، بلکه ضربهای سهمگین به انقلاب مشروطه و آرزوهای مردم ایران وارد کرد.