روزی که محمدرضا پهلوی به نخبگان و اپوزیسیون درباره وطن فروشی هشدار داد

Rate this post

روزنامه اطلاعات 1 مهر 1351، با تیتر بزرگ و پررنگ «ترجیح می‌دهم مملکت نابود شود و تسلیم نشود»، نمایی از دغدغه‌ها، نگرانی‌ها، و بنیان ایدئولوژیک نظام پهلوی در واپسین سال‌های حکومت محمدرضا شاه را بازتاب می‌دهد. بازخوانی این جمله تاریخی امروز، در بستر تحولات منطقه‌ای و جهانی و موضع بعضی جریان‌های اپوزیسیون که صریحاً از اقدام نظامی اسرائیل و آمریکا علیه ایران حمایت می‌کنند، معنایی فراتر از یک نقل قول معمول پیدا می‌کند؛ این جمله بازتاب‌دهنده وجدان تاریخی یک ملت و مرز باریکی بین میهن‌دوستی اصیل ایرانی و روحیه تسلیم‌طلبی است که برخی معترضان امروز با بلندکردن پرچم بیگانگان، آن را زیر سوال می‌برند.

روایتی تاریخی بر بستر یک بحران

محمدرضا پهلوی در روز ۳۰ شهریور ۱۳۵۱، در دانشگاه پدافند ملی و در حضور فرماندهان نظامی و کادر عالی‌رتبه ارتش، مواضع امنیتی و راهبردی ایران را اینگونه ترسیم کرد: «این کشور، کشوری نیست که در مقابل زور تسلیم بشود… ما ترجیح می‌دهیم که این مملکت نباشد و نابود بشود تا آن را به دیگران تسلیم کنیم. کلمه تسلیم دیگر در فرهنگ نظامی ایران وجود ندارد. این کلمه باید برای همیشه دور آن خط کشیده شود. این باید جزء اخلاق و روحیه ملی ایران باشد که هیچکس، حتی به بهای جان و به بهای زندگی خود نیز نباید تسلیم شود. هر حساب دیگری، غیر از این اگر راجع به این مملکت بشود، بکلی غلط خواهد بود. این تنها حرف یک فرمانده یا یک رئیس مملکت نیست، بلکه یک تصمیم ملی است که حتماً باید عمل شود و غیر از این هم نمی‌تواند باشد، چه من باشم، چه نباشم.»

این سخنان، در فضای دهه پنجاه شمسی و اوج جنگ سرد، بعد از چند واقعه تنش آلود منطقه‌ای و همزمان با توسعه طلبی اسراییل، بیان می‌شد. سیاست رسمی ایران در آن مقطع ادعای صلح‌طلبی، تلاش برای خلع سلاح منطقه‌ای و طرد سلاح اتمی بود، اما همزمان شاه بر ضرورت ایجاد آمادگی کامل دفاعی و روحیه مقاومت ملی تأکید می‌کرد تا اگر روزی کشوری تصمیم به تجاوز گرفت، ایران «غافلگیر نشود» و با وجود فقدان ابزار هسته‌ای، با سلاح «انتحار ملی» از هویت و استقلالش دفاع کند.

تقابل دیروز و امروز؛ خط سرخ وطن‌فروشی

تاریخ معاصر ایران هرگز یکدست و عاری از فرصت‌طلبی و خیانت نبوده است، اما در بیشتر مقاطع حساس، از نهضت مشروطه تا قیام ملی نفت، وجدان عمومی کشور بر پافشاری بر استقلال و رد سلطه بیگانه اجماع داشته است. سخنان شاه، حتی اگر منتقدین او را نادیده بگیرند، میثاقی است که در آن روزگار بین حاکم و ملت بسته می‌شد: نابودی ایران، بهتر از تسلیم ایران به اجنبی است. این رویکرد، در مقابل بروز برخی چهره‌ها و گروه‌های مدعی اپوزیسیون قرار می‌گیرد که در سال‌های اخیر ضمن اعلام مخالفت با جمهوری اسلامی، به شکل آشکار و تصریح‌شده از حمله نظامی امریکا یا اسرائیل علیه کشور استقبال کرده‌اند؛ بعضی در هیاهوی شبکه‌های اجتماعی، برخی رسماً در رسانه‌ها و حتی در محافل سیاسی غربی.

در هفته های اخیر اخیر هشتگ‌ها و بیانیه‌هایی با مضامین حمایت از بمباران ایران یا دعوت از حمله خارجی، با مشارکت برخی فعالان سلطنت‌طلب و حتی شخص رضا پهلوی، برجسته شده است. تناقض در سخنان و مواضع پهلوی دوم با منویات و منش شاه پیشین دقیقاً در همینجاست: شاه با تمام انتقادهایی که به سرکوب و سیاست‌هایش وارد است، حاضر نبود نام ایران با سازش و تسلیم پیوند بخورد، اما وارث او برای رسیدن به قدرت، ابایی از تسلیم آرمانی ندارد.

سخنان شاه، واقعیتی راهبردی یا شعار؟

منتقدان همواره بر این موضوع تأکید داشته‌اند که مواضع بلندپروازانه یا مقاومتی یک فرد در قدرت ممکن است شعاری یا وابسته به منافع باشد، اما گزارش‌ها و اسناد تاریخی متعدد نشان می‌دهد که روحیه حفظ استقلال سرزمینی و رد تسلیم، نه فقط یک ترجمان شخصی، بلکه ارزش غالب در فرهنگ سیاسی و نظامی ایران بوده و هست. در وقایع تاریخی معاصر، از کردستان و سیستان تا خوزستان و بحران‌های مرزی، تکرار شده که مردم ایران ذره‌ای تسلیم‌پذیری را خوش ندارند. این باور تا امروز، میراث بزرگ تاریخی هر ملت بزرگی است که خاک و فرهنگش همیشه هدف طمع بیگانگان بوده است.

بررسی تصویر روزنامه اطلاعات 1 مهر 1351 و تیترهای برجسته آن نشان می‌دهد که مسئله مقاومت و رد تسلیم نه فقط در کلام شاه، بلکه به‌عنوان دغدغه اصلی جامعه ایرانی جایگاهی ویژه داشته است. در بالاترین ردیف و با فونتی درشت نوشته شده: «ترجیح می‌دهم مملکت نابود شود و تسلیم نشود». این جمله همچنین توصیه به حذف واژه «تسلیم» از واژگان ایران است؛ امری که قرار است بدل به سنت و خصلت ملی شود.

در ادامه صفحه، خبرهایی از تحولات منطقه‌ای، آموزش دفاعی، پروژه‌های عمرانی و گزارش حادثه تلخ درخواستی از باشگاه‌ها دیده می‌شود، اما تیتر شاه همچنان تسلط خود را بر فضای خبری آن روز حفظ کرده است. این خود نشان از اهمیت ژرف این بیان در افکار عمومی و توجه رسانه‌ها دارد.

مقاومت و پایداری در برابر هجمه بیگانه منحصر به یک طبقه یا گروه سیاسی خاص نبوده و نیست. در طول قرن‌های گذشته، چه در دوران حمله مغول چه در مواجهه با استعمار انگلیس و چه در برابر تهدیدهای شوروی و عثمانی، مفهومی به نام میهن‌دوستی و غرور ملی اصلی‌ترین موتور محرک جنبش‌های سیاسی و اجتماعی ایران بوده است. اینکه شاه پهلوی، با وجود وابستگی‌های آشکار نظامی و سیاسی به غرب، در بزنگاه تهدید نظامی از موضع نابودی در برابر تسلیم سخن می‌گوید، برگرفته از این ریشه تاریخی است که همه اقشار مردم، از فرماندهان تا دانش‌آموزان و از روشنفکران تا روستاییان، دست‌کم تا پیش از بحران فراگیر سیاسی سال‌های پایانی حکومتش، به آن باور داشتند.

تقابل شعار و واقعیت در عصر جدید

امروز که صدای برخی فعالان اپوزیسیون همچون رضا پهلوی و نزدیکانش آشکارا در حمایت از لشکرکشی اسرائیل و غرب به ایران بلند شده، تحلیل این تقابل ضروری است: آیا همراهی با بیگانه و دعوت دولت‌های خارجی به حمله، شیوه‌ای متمدنانه و قابل دفاع برای تغییر سیاسی است یا آنکه سقوط به ورطه خیانت ملی و وطن‌فروشی تلقی می‌شود؟ تجربه ملت‌ها، از عراق گرفته تا لیبی و سوریه نشان داده که هر تغییر و تحولی بدون اراده مردم و از بیرون مرزها، مشروط به لگدمال شدن عزت تاریخی و خفت ملی خواهد بود؛ چنانکه در این کشورها، تسلیم به بیگانه نه تنها توسعه، بلکه سال‌ها بحران، ویرانی، ناکامی و حتی تجزیه سرزمینی را به دنبال داشته است.

این گزاره که “هر حساب دیگری غیر از ایستادگی، درباره ایران بکلی غلط خواهد بود” نه فقط درس حاکمان دیروز و مطالبه مردم امروز، بلکه مسئولیت تاریخی همه جریان‌های فکری و سیاسی است. اگر حتی بخشی از جامعه یا طیفی از نخبگان یا فعالان سیاسی حاضر باشند برای کسب قدرت، از هر راهی ولو از مسیر تسلیم در برابر بیگانه عبور کنند، نه تنها از حافظه تاریخی ملت ایران دور افتاده‌اند، بلکه خود زمینه بی‌ثباتی، ناامنی و تحقیر ملی را فراهم می‌کنند. شاه پهلوی بر اهمیت آماده‌سازی همه جانبه ملت و نیروهای نظامی برای مقابله با تهدیدات تأکید می‌کند و این امر را حتی در نبود خود یک تکلیف ملی می‌داند تا ایران هرگز غافلگیر و تسلیم نشود.

جایگاه تضاد میان سیاست صلح‌طلبی و دفاع بی‌امان، یکی از نقاط مبهم و پرچالش سیاست خارجی ایران در همه ادوار تاریخ معاصر بوده است. محمدرضا پهلوی در ادامه سخنان خود می‌گوید: «سیاست ما تلاش در راه از بین بردن سلاح‌های اتمی است. علاوه بر این، سیاست ما سعی در خلع سلاح عمومی جهان است، همچنین سیاست ما سعی در دوستی با همه کشورها البته بر اساس احترام متقابل است… به همان اندازه که سیاست اصلی ما سیاست صلح و دوستی و همکاری با سایر کشورهاست، به همان اندازه نیز وظیفه ملی ما این است که اگر روزی اتفاق غیرمنتظره‌ای بیفتد، این مملکت غافلگیر نشود. چون ما کشوری غیراتمی هستیم و خواهیم بود، از این رو سلاح ما در برابر اسلحه اتمی، سلاح در واقع انتحار است؛ انتحار به این معنی که انسان مملکت خودش را سالم تحویل کسی ندهد.»

این بخش از سخنان شاه، تضاد میان آرمان و واقعیت را به نمایش می‌گذارد: آرمان صلح و جهان بدون سلاح هسته‌ای، اما آمادگی برای آنچه او “انتحار ملی” می‌داند تا هرگز کشور به بیگانه تسلیم نشود.

درسی از تاریخ برای همه نسل‌ها

صفحه نخست روزنامه اطلاعات که تیتر «ترجیح می‌دهم مملکت نابود شود و تسلیم نشود» را بر خود دارد، امروز به یادگار مانده تا به همه جریان‌های سیاسی، نخبگان فکری، رهبران و مردم هشدار دهد که تمایز میان وطن‌خواهی و وطن‌فروشی همواره اصلی‌ترین خط قرمز تاریخی این سرزمین است. نباید فراموش کرد که تسلیم ایران به بیگانه و استقبال از بمباران و اشغال سرزمینی، در هیچ دوره‌ای از تاریخ برای جامعه ایرانی افتخار نبوده و نخواهد بود. بسیاری از کشورهایی که آزمون تلخ مداخله خارجی را پذیرا شدند، سرنوشتی جز خاکستر و اندوه و ویرانی برای سرزمین‌شان به ارمغان نیاوردند و حاکمان دست‌نشانده هیچ‌گاه نتوانستند مالک مشروع اراده ملی شوند.

سخنان شاه، امروز همچون سندی تاریخی و آیینه‌ای برای جریان های اپوزیسیون، حامل این هشدار بزرگ است که میل به تسلیم، نه به رفاه و توسعه، بلکه به ویرانی و ناامنی و تحقیر خواهد انجامید. ایران توانسته است با همه فراز و نشیب‌ها و بحران‌های تاریخی، استقلال، عزت و روحیه مقاوم بر ضد سلطه بیگانه را با هزینه فراوان حفظ کند. نباید اجازه داد این سرمایه عظیم و بی‌بدیل، به دست کسانی ضربه بخورد که هیچ جایگاهی در حافظه و وجدان ملی این سرزمین ندارند.

از منظر خبری و تحلیلی، روزنامه اطلاعات با ثبت جمله تاریخی شاه پهلوی، بازتاب‌دهنده دغدغه تاریخی ایرانیان در تمام ادوار است: حفظ کشور و نام ایران، به بهای هر رنج و فداکاری، خط قرمزی است که هر ملت بزرگی برای خود تعیین می‌کند. امروز نیز همه جریان‌های سیاسی و صاحب‌نظران مسئولیت دارند بار دیگر این حقیقت تاریخی را یادآور شوند: می‌توان با هر نظام و حاکمیتی مخالف بود، اما هیچ توجیهی برای حمایت از اشغال یا بمباران خاک میهن، تحت هیچ عنوانی نباید پذیرفت. تاریخ معاصر به ما آموخته است که تسلیم‌طلبی، هرگز حاصلی جز فلاکت برای ملت‌ها نداشته و عزت ملی، گران‌بها‌ترین دارایی هر کشوری است. سخنی که محمدرضا پهلوی گفت، امروز باید سرلوحه همه آنان باشد که دل در گرو آینده ایران دارند؛ چه در مقام منتقد و چه در مقام حاکم.

Rate this post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *