زنان موتورسوار در ایران: راندن میان ترس

در خیابانهای شلوغ تهران، جایی که ترافیک روزانه زندگی را به چالش میکشد، گروهی از زنان با شجاعت در حال بازتعریف حضور خود در فضاهای عمومی هستند. این زنان، با وجود موانع قانونی و فرهنگی، پشت فرمان موتورسیکلت مینشینند و نهتنها با ترافیک، بلکه با نگاههای سنگین جامعه و تهدید مداوم پلیس مبارزه میکنند. در حالی که قانون ایران بهطور صریح موتورسواری زنان را ممنوع نکرده، اما موانع عملی و تفسیرهای قانونی، این فعالیت را برای زنان به یک میدان مین تبدیل کرده است.
راندن میان ترس: تجربه زنان موتورسوار
«هر بار که موتور را روشن میکنم، اولین چیزی که به دنبالش میگردم یک مأمور پلیس است. از دزد یا حتی تصادف نمیترسم، چیزی که مرا میترساند پلیس است.» این جمله از زنی در تهران است که سه سال است با موتور هوندای برادرش در شهر تردد میکند. او میگوید برای اجتناب از دیده شدن، اغلب پشت اتوبوسها یا کامیونها پنهان میشود: «وقتی چراغ قرمز میشود، قلبم شروع به تپیدن میکند. چون اگر مأموری نزدیک باشد، میتواند موتور را همانجا توقیف کند.»
نگاههای سنگین در تقاطعها
در یکی از تقاطعهای شلوغ تهران، جایی که مردان موتورسوار در انتظار چراغ سبز جمع شدهاند، یک زن با کلاه ایمنی برجسته است. او میگوید: «ترسناکترین لحظه برای من همینجاست—وقتی همه مردان موتورسوار به من خیره میشوند. بعضیها میخندند، بعضیها نگاه سنگین میاندازند، و برخی هم میگویند: آفرین!» این تجربه نشاندهنده دوگانگی واکنشهای اجتماعی است: ترکیبی از تمسخر، تحسین، و قضاوت.
چالشهای روانی و اجتماعی
برای زنان موتورسوار در ایران، هر سفر با موتور مانند عبور از یک میدان مین است: مینهای قانونی، فرهنگی، و روانی. فرح احمدی، مادر ۳۴ سالهای که یک دختر دارد، میگوید: «یکی از چالشهایم این است که بیشتر اوقات طوری لباس میپوشم که مردم فکر کنند مرد هستم. بارها پیش آمده که کسی به من نزدیک شده و گفته: «ببخشید آقا، این آدرس کجاست؟» اما وقتی متوجه میشوند زن هستم، گاهی طوری رفتار میکنند که ممکن است تعادلم را روی موتور از دست بدهم.» او ادامه میدهد: «افکار قدیمی هنوز آزاردهندهاند. میگویند زنان نباید موتورسواری کنند، چون ممکن است دست یا پایشان بشکند. اما در عین حال، خیلی از زنان در خیابان مرا متوقف میکنند، تشویقم میکنند و حتی میپرسند موتور چقدر قیمت دارد یا چطور میتوانند یاد بگیرند.»
موانع قانونی: یک کلمه، یک مانع بزرگ
هیچ ماده قانونی در ایران بهطور صریح موتورسواری زنان را ممنوع نکرده است، اما یک کلمه در قانون تخلفات رانندگی—«مردان»—به پلیس این امکان را داده تا از صدور گواهینامه موتورسیکلت برای زنان خودداری کند. این تفسیر سختگیرانه باعث شده که زنان موتورسوار در یک خلأ قانونی گرفتار شوند: آنها نهتنها نمیتوانند گواهینامه دریافت کنند، بلکه در صورت تصادف، تحت پوشش بیمه قرار نمیگیرند و هر لحظه در معرض توقیف موتور توسط پلیس هستند.
تفاوت در نگاه به زنان سرنشین و راننده
جالب اینجاست که حضور زنان بهعنوان سرنشین موتورسیکلت در ایران، چه در خانوادههای مذهبی و چه غیرمذهبی، از دیرباز امری عادی تلقی شده است. اما وقتی یک زن پشت فرمان موتور مینشیند، نگاهها تغییر میکند. پلیس میگوید: «ما فقط قانون را اجرا میکنیم.» شرکتهای بیمه نیز به همین بهانه از ارائه پوشش به زنان موتورسوار خودداری میکنند: «شما گواهینامه قانونی ندارید.» این وضعیت زنان را در معرض دو خطر قرار داده است: تصادفهایی که بیمه آنها را پوشش نمیدهد و خطر توقیف موتور توسط پلیس.
نیاز به تغییر قانونی
ساغر زائری، مهندس ۲۴ ساله، میگوید: «درخواست اصلی من، و فکر میکنم همه زنان موتورسوار، صدور گواهینامه است. هیچ ممنوعیت قانونی وجود ندارد، پلیس راهنمایی و رانندگی فقط باید به ما گواهینامه بدهد.» فرح احمدی نیز معتقد است که اگر مشکل گواهینامه حل شود، موتورسواری زنان میتواند مانند رانندگی با خودرو، به بخشی عادی از زندگی روزمره تبدیل شود.
موتورسواری: از ضرورت تا استقلال
برای برخی زنان، موتورسواری یک انتخاب از روی ضرورت است، نه علاقه. ساغر زائری میگوید: «این کار برای من انگیزه نبود، نیاز بود. خانه و محل کارم خیلی از هم دور است. با ماشین، روزی چهار ساعت در ترافیک بودم. با موتور، تقریباً سه ساعت صرفهجویی میکنم.» او ادامه میدهد: «خانوادهام همیشه از من حمایت کردهاند، و در خیابان هم زنان و مردان اغلب مرا تشویق میکنند. مانع اصلی، دولت است. ما گواهینامه یا مدارک رسمی برای موتورسواری نداریم.»
نمادی از استقلال
برای بهاره تهان، ویراستار ۳۴ ساله، موتورسواری چیزی فراتر از حملونقل است: «بزرگترین نگرانیام این است که بدون گواهینامه، در صورت تصادف، بیمه از من حمایت نمیکند.» با وجود مقاومت خانوادهاش، او همچنان به موتورسواری ادامه میدهد: «از ابتدا عاشق موتورسواری بودم. مردان خانوادهام چندان موافق نبودند و هنوز هم نیستند، اما من این را بهعنوان یکی از علایقم پذیرفتهام. از جامعه هم حمایت و تشویق زیادی دریافت میکنم.» برای ساغر، موتورسواری نهتنها وسیلهای برای جابهجایی است، بلکه تغییری در روحیهاش ایجاد کرده: «واقعاً حالم را عوض میکند. موتورسواری هیجان به من میدهد و زمان زیادی صرفهجویی میکند. واقعاً زندگیام را تغییر داده است.»
تغییر تدریجی نگاه جامعه
بهتدریج، جامعه ایران در حال پذیرش زنان موتورسوار است. برخی از مردانی که زمانی آنها را مسخره میکردند، حالا در تقاطعها بهطور مخفیانه به آنها هشدار میدهند که پلیس در نزدیکی است. برای بسیاری از زنان، موتورسیکلت نهفقط یک وسیله نقلیه، بلکه نمادی از استقلال در شهری است که ترافیک آن را فلج کرده است.
معنای عمیقتر: بازتعریف حضور زنان در فضای عمومی
از دیدگاه جامعهشناختی، موتورسواری زنان در ایران تنها به حملونقل محدود نمیشود، بلکه به بازتعریف حضور زنان در فضای عمومی مربوط است. یک جامعهشناس در تهران توضیح میدهد: «در ایران، هر تغییر کوچک در زندگی روزمره زنان معنای بزرگتری دارد. موتورسیکلت فقط دو چرخ نیست—نمادی از حرکت مستقل در شهر است. سیاستگذاران از این نماد نگراناند.»
تکرار تاریخ در ایران
مقاومت در برابر موتورسواری زنان پدیده جدیدی نیست. در قرن نوزدهم اروپا، زنان برای دوچرخهسواری با مخالفت شدید روبهرو شدند. در عربستان سعودی، رانندگی زنان برای دههها تابو بود تا اینکه جامعه پیش رفت و قانون نیز بهناچار خود را تطبیق داد. امروز در ایران، این صحنه در حال تکرار است: زنان موتورسوار شدهاند، نگرشها در حال تغییر است، و قانون تنها چیزی است که عقب مانده است.
امید به اصلاحات قانونی
در سطح سیاسی، نشانههایی از اصلاح دیده میشود. برخی نمایندگان مجلس میگویند هیچ منع مذهبی روشنی برای موتورسواری زنان وجود ندارد. حتی مقامات پلیس تأکید میکنند که «تصمیم با قانونگذاران است.» تجربههای گذشته نشان میدهد که تغییر در ایران اغلب از پایین به بالا آغاز میشود: مردم ابتدا یک قانون نانوشته را ایجاد میکنند، و سپس قانون بهناچار خود را با آن هماهنگ میکند.