شروری که قهرمان شد | برای دیده شدن، بهتر است عجیب باشی

تری جین بولا، معروف به هالک هوگان، که در روز پنجشنبه در سن ۷۱ سالگی درگذشت، با بدن عظیم و عضلانی خود قادر به انجام شاهکارهای ورزشی خارقالعادهای بود. اما باید اعتراف کرد که حرفه یک ورزشکار کشتی کج برای سرگرمی است، نه رقابت.
با این حال، نمیتوان تکامل کشتی کج را از یک سیرک محلی به یک نیروی فرهنگی گسترده نادیده گرفت. امروزه این پذیرفتهشده و کاملاً شناختهشده است: ورزش، سیاست و زندگی روزمره از نظر فضا و حالوهوا بیش از پیش به رینگ کشتی شبیه شدهاند.
ما به ملتی از شهروندان پر سر و صدا تبدیل شدهایم، جایی که منطق اغلب در برابر صداهای بلند غالب در صحنه خفه میشود. کشتی کج حرفهای پیچیدگیهای زندگی را به تعارضهای اولیه تقلیل میدهد و کمتر کشتیگیری به اندازه هالک هوگان این رویکرد را به شکلی برجسته کرده بود.
من شیفته کشتی نیستم. فقط چند بار به تماشای آن رفتهام، همین. هنوز هم باید املای درست نام برونو سامارتینو را چک کنم. اما به اندازه کافی میدانم که هوگان، با نام اصلی تری بولا، چهرهای تحولآفرین بود، یکی از شخصیتهای بزرگتر از زندگی در جهانی بزرگتر از زندگی. او بهعنوان یک نام تجاری واقعی، در طول زمان خود را از نقش یک «شرور» به «قهرمان» و دوباره به شرور و هر چیزی در این میان تبدیل کرد. بازگشتها، سقوطها و انحرافهای حرفهای او بیش از حد زیاد بود که بتوان شمرد. او بهعنوان یک سلبریتی بارها درگیر رسوایی شد، گاهی نماد موفقیت بود و گاهی یک مطرود واقعی. پس از اخراج به دلیل استفاده از الفاظ نژادپرستانه در یک نوار ضبطشده، بهعنوان یک قهرمان عجیب در یک کارزار رسانهای و حتی سخنران کنوانسیون ظاهر شد؛ او تا پایان جنجالی و همهجا حاضر بود.
هوگان در اوایل دهه ۱۹۸۰ به صحنه آمد. بسیاری از مردم برای اولین بار او را در نقش «تاندرلیپس» (مرد نهایی!) در فیلم «راکی ۳» دیدند، جایی که راکی بالبوا را مانند عروسک پارچهای در رینگ به این سو و آن سو پرتاب میکرد. رفتن به هالیوود باعث شد بولا شغلش را در رینگ از دست بدهد، چون آنها مخالف این کار بودند. اما جنون هوگانمانیا تنها رشد کرد و او بازگشت. این تب به حدی رسید که در آوریل ۱۹۸۵، با بازوهای برجسته و دستهای چنگمانند، بهعنوان یک بربر خیالی روی جلد مجله «اسپورتس ایلاستریتد» ظاهر شد.

او بهعنوان یک نام تجاری واقعی، در طول زمان خود را از نقش یک «شرور» به «قهرمان» و دوباره به شرور و هر چیزی در این میان تبدیل کرد.
سنتگرایان اعتراض کردند. کشتی کج حرفهای ورزش واقعی نبود! چگونه هالکستر میتوانست وارد معبد مقدسی شود که پیش از او محمد علی کلی و کریم عبدالجبار عضو آن بودند؟ اعتراف میکنم که وقتی میبینم رسانههای ورزشی بزرگ رویدادهای کشتی کج را جدی میگیرند، همان احساس را دارم: چرا این کار را میکنیم؟
با این حال، تأثیر کشتی غیرقابل انکار است و زمانبندی هوگان در صعود این صنعت بینقص بود. او حرفهاش را به جهش کشتی از محصولی محلی به نیرویی جهانی گره زد، یک مأمور بلوند و جذاب برای استراتژی رشد تهاجمی و اکوسیستم رسانهای که آنها بهتر از بیشتر همنسلانش پرورش دادند. هالک مفهومی قدیمی در کشتی را درک کرد: برای دیده شدن، بهتر است عجیب و غریب باشی. برای شنیده شدن، باید بلند فریاد بزنی. اگر این کار باعث محبوبیت شود، عالی است. اما حتی اگر منفور شوی، باز هم دیده میشوی.
این نوع اجرای نمایشی ( که کشتیگیران به آن «کار» میگویند) در این ورزش رایج است. ورزشکارانی که با سر و صدا وارد صحنه میشوند تا جلب توجه کنند، نامی برای خود بسازند و پول درآورند امری معمول است. این حالا در هر حرفهای نفوذ کرده است. رسانهها زمانی شریکی ضروری بودند، اما حالا ابزارهای دیجیتال به افراد امکان میدهند این کار را به تنهایی انجام دهند. اینفلوئنسرها، رقبای تجاری، آتشافروزان رسانهای، هیاهوی نمایشی شبکههای اجتماعی، برنامههای «واقعیتنما»ی خستهکننده در تلویزیون… همه اینها کمی طعم کشتی کج حرفهای دارند.