شغل؟ مسئول شناسایی اجساد در گورهای دستهجمعی سوریه!

رئیس مرکز شناسایی هویت سوریها که به تازگی افتتاح شده، کنار دو میز ایستاده است که روی آنها استخوانهای ران قرار دارد. روی هر میز سفید چندلایه، ۳۲ استخوان ران انسان وجود دارد. آنها به طور مرتب در کنار هم قرار گرفته و شمارهگذاری شدهاند. دستهبندی، اولین وظیفه این حلقه جدید در زنجیره طولانی جنایت تا عدالت در سوریه است. «گور دسته جمعی مختلط» به این معنی است که اجساد یکی روی دیگری انداخته شده بودند. احتمال دارد که این استخوانها متعلق به برخی از صدها هزار نفری باشد که گمان میرود توسط عوامل بشار اسد، رئیس جمهور مخلوع و خاندانش که روی هم رفته بیش از پنج دهه بر سوریه حکومت کردند، کشته شدهاند. دکتر الحورانی میگوید اگر چنین باشد، آنها جزو قربانیان جدیدتر بودهاند: آنها بیش از یک سال پیش فوت نکردهاند.
دندانها گواهی میدهند
دکتر الحورانی متخصص دندانپزشکی قانونی است: او میگوید دندانها میتوانند اطلاعات بسیار بیشتری در مورد یک جسد به شما بدهند، حداقل وقتی صحبت از شناسایی هویت فرد میشود.
اما با یک استخوان ران، کارکنان آزمایشگاه در زیرزمین این ساختمان اداری خاکستری و کوچک در دمشق میتوانند این کار را آغاز کنند: آنها میتوانند قد، جنسیت، سن و نوع شغل قربانی را بفهمند؛ آنها همچنین ممکن است بتوانند ببینند که آیا قربانی شکنجه شده است یا خیر. البته استاندارد طلایی در شناسایی، تجزیه و تحلیل DNA است. اما او میگوید، فقط یک مرکز آزمایش DNA در سوریه وجود دارد. بسیاری از این مراکز در طول جنگ داخلی این کشور ویران شدهاند. و «به دلیل تحریمها، بسیاری از مواد شیمیایی پیشساز مورد نیاز برای آزمایشها در حال حاضر در دسترس نیستند». همچنین به آنها اطلاع داده شده است که «بخشهایی از این ابزارها میتوانند برای هوانوردی و بنابراین برای اهداف نظامی مورد استفاده قرار گیرند». به عبارت دیگر، ممکن است «کاربرد دوگانه» تلقی شوند و بنابراین بسیاری از کشورهای غربی صادرات آنها به سوریه را ممنوع کنند.
130 هزار نفر ناپدید شدند
به هزینه، این هزینه را هم اضافه کنید: ۲۵۰ دلار (۱۸۷ پوند) برای یک آزمایش. دکتر الحورانی میگوید: «در یک گور دستهجمعی مختلط، باید حدود ۲۰ آزمایش انجام دهید تا تمام اجزای یک بدن جمعآوری شود». این آزمایشگاه کاملا به بودجه کمیته بینالمللی صلیب سرخ متکی است. بسیاری از سوریهایی که بستگان خود را از دست دادهاند و هیچ نشانی از آنها ندارند، به بیبیسی گفتهاند که همچنان ناامید و دلسرد هستند: آنها میخواهند شاهد تلاش بیشتری از سوی مردمی باشند که سرانجام پس از ۱۳ سال جنگ ، بشار اسد را در دسامبر گذشته از قدرت بیرون راندند. در طول آن سالهای طولانی درگیری، صدها هزار نفر کشته و میلیونها نفر آواره شدند. و طبق یک تخمین، بیش از ۱۳۰ هزار نفر به اجبار ناپدید شدند.
با سرعت فعلی، شناسایی تنها یک قربانی از یک گور دسته جمعی مختلط میتواند ماهها طول بکشد. دکتر الحورانی میگوید: «این کار سالهای سال طول خواهد کشید.»
محموله من اجساد انسانها بود
یازده مورد از آن «گورهای دسته جمعی مختلط» در اطراف تپهای زیبا و بایر در حومه دمشق قرار دارند. این گورها اکنون کاملاً قابل مشاهده هستند. در سالهای پس از حفر آنها، سطح آنها در زمین خشک و سنگی فرو رفته است. حسین علوی المنفی یا ابوعلی، همانطور که خودش هم میگوید، ما را همراهی میکند. او راننده ارتش سوریه بود. ابوعلی میگوید: «محموله من اجساد انسانها بود.»
این مرد ریزنقش با ریش فلفل نمکی به لطف تحقیقات خستگیناپذیر معاذ مصطفی، مدیر اجرایی سوری آمریکایی گروه ضربت اضطراری سوریه، یک گروه مدافع حقوق بشر مستقر در ایالات متحده، ردیابی شد. او ابوعلی را متقاعد کرده بود که به ما بپیوندد تا شاهد آنچه معاذ «بدترین جنایات قرن بیست و یکم» مینامد، باشد. ابوعلی بیش از ۱۰ سال کامیونهای پر از جسد را به مکانهای مختلف حمل میکرد. در این مکان، او به طور متوسط، دو بار در هفته و تقریباً به مدت دو سال، در آغاز تظاهرات و سپس جنگ، بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، به آنجا میآمد. روال کار همیشه یکسان بود. او به سمت یک تأسیسات نظامی یا امنیتی میرفت. «من یک تریلر ۱۶ متری داشتم. همیشه تا خرخره پر نمیشد. اما حدس میزنم به طور متوسط ۱۵۰ تا ۲۰۰ جسد در هر بار بارگیری داشتم.» او میگوید که در مورد محمولهاش مطمئن است که آنها غیرنظامی بودهاند. اجساد آنها «مثله و شکنجه شده» بود. تنها مدرک شناسایی که او میتوانست ببیند، شمارههایی بود که روی جسد نوشته شده بود یا به سینه یا پیشانی آنها چسبانده شده بود. این شمارهها محل مرگ آنها را مشخص میکردند. او گفت، تعداد زیادی از آنها از «۲۱۵» ـ یک بازداشتگاه بدنام اطلاعات نظامی در دمشق که با نام «شعبه ۲۱۵» شناخته میشود ـ آمده است.

ابوعلی فکر میکند که در زمان رژیم اسد، کامیونهایی پر از اجساد غیرنظامیان را حمل میکرده است
دستانش را شکستند!
مشق جایی است که ملک عوده اخیرا پس از سالها پناهندگی در ترکیه به آن بازگشته است. سوریه ممکن است از چنگال دیکتاتوری خاندان اسد آزاد شده باشد اما ملک هنوز در حال گذراندن حبس ابد است. ۱۳ سال گذشته، او در یک روال روزمره از درد و حسرت گرفتار بوده است. سال ۲۰۱۲ بود، یک سال پس از آنکه برخی از مردم سوریه جرأت اعتراض علیه رئیس جمهور خود را به خود داده بودند که دو پسر او ناپدید شدند.

دو پسر ملک عوده در دوران حکومت اسد ناپدید شدند
محمد هنوز نوجوان بود که به ارتش اسد فراخوانده شد، همزمان با گسترش تظاهرات و سرکوب مرگبار رژیم که جرقه یک جنگ تمام عیار را زده بود. مادرش میگوید از آنچه میدید متنفر بود. محمد شروع به فرار کرد و حتی خودش هم در تظاهرات شرکت کرد. اما ردش زده شد. مادرش میگوید: «آنها دستانش را شکستند و به پشتش زدند. او سه روز بیهوش در بیمارستان بستری بود.» محمد دوباره غیبش زد. ملک میگوید: «من گم شدنش را گزارش دادم. اما داشتم او را پنهان میکردم.» در ماه مه ۲۰۱۲، شانس محمد ۱۹ ساله تمام شد. او به همراه گروهی از دوستانش دستگیر شدند. آنها مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. ملک میگوید هیچ اطلاع رسمی دریافت نکرده است. اما او همیشه فرض میکرد که او کشته شده است. شش ماه بعد، مأموران برادر کوچکتر محمد، ماهر، را از مدرسه بیرون کشیدند. این دومین دستگیری ماهر بود. او در سال ۲۰۱۱، در سن ۱۴ سالگی، به اعتراضات رفته بود. این منجر به اولین دستگیری او شده بود. وقتی یک ماه بعد از بازداشت آزاد شد، لباس زیر به تن داشت و به گفته مادرش، بدنش پر از سوختگی سیگار، زخم و شپش بود. «او وحشت کرده بود.»