ماری آنتوانت؛ ملکهای که گردنش را طوفان انقلاب و تیغ گیوتین جدا کرد

امروز، ۱۶ اکتبر ۲۰۲۵، سالگرد اعدام ماری آنتوانت، آخرین ملکه فرانسه، است. در همان روز سال ۱۷۹۳، در میدان انقلاب پاریس (که حالا میدان کنکورد نامیده میشود)، تیغه گیوتین بر گردن او فرود آمد. ماری آنتوانت نه تنها یک ملکه بود، بلکه نمادی از تجمل، سوءتفاهمهای تاریخی و قربانی شدن در چرخدندههای سیاست.
تولد او در دوم نوامبر 1755 در قصر هافبورگ رخ داد و کودکیاش در میان باغهای شکوهمند شونبرون گذشت، جایی که با خواهرش ماریا کارولینا بازی میکرد و زیر نظر کنتس فون براندیس بزرگ میشد. ماریا ترزا، مادر قدرتمندش، او را “مادام آنتوان کوچک” میخواند و رابطهشان گرم اما پیچیده بود.
در دهسالگی، به سختی میتوانست به آلمانی، فرانسوی یا ایتالیایی بنویسد. اما در موسیقی درخشید .زیر نظر کریستوف ویلیبالد گلوک، هارپ، هارپسیکورد و فلوت مینواخت و صدایی زیبا داشت. رقص را هم دوست داشت و با ظرافتی مثالزدنی میرقصید. یک رویداد تلخ در سال ۱۷۶۷ رخ داد.خواهرش ماریا یوزفا بر اثر آبله مرد و ماری آنتوانت جوان را در آغوش کشید و گفت: “به جای عروسی، به قبرستان میروم.” این تجربه، او را با مرگ آشنا کرد.
در هفت سالگی، ماری آنتوانه با ولفگانگ آمادئوس موتزارت کودک در شونبرون ملاقات کرد. افسانهای وجود دارد که موتزارت به او پیشنهاد ازدواج داده است، اما واقعیت این است که او بخشی از اتحادهای سیاسی مادرش محسوب میشد. در سال ۱۷۶۸، معلم فرانسوی ماتیو-ژاک دو ورمون در آموختن آداب فرانسوی به او کمک کرد؛ دندانهایش صاف شدند، لباسهایش تغییر کرد و راهرفتن به سبک ورسای آموخته شد. این آمادگیها برای ازدواجی سیاسی بود که فرانسه و اتریش را متحد میکرد.
ازدواج: از وین به ورسای
در فوریه ۱۷۷۰، پس از جنگ هفتساله، لوئی پانزدهم خواستگاری ماری آنتوانه ۱۴ ساله را برای نوهاش لوئی آگوست انجام داد. مراسم نیابتی در ۱۹ آوریل همان سال، در کلیسای آگوستین وین برگزار شد و ماری آنتوانه حقوق خاندان هابسبورگ را به فرانسه واگذار کرد. در ۱۴ مه به فرانسه رسید و در قلعه کمپین، با همسر آیندهاش ملاقات کرد. عروسی رسمی در ۱۶ مه در ورسای با شکوه فراوان برگزار شد.
با این حال، تا سالها پس از ازدواج بین آنها نزدیکی کامل برقرار نشد و شایعاتی درباره ناتوانی لوئی یا بیمیلی ماری آنتوانه به گوش میرسید. این موضوع باعث خدشهدار شدن شهرت آنها شد. ماری آنتوانه، در عین حال که بهخاطر زیبایی و مهربانی شناخته میشد، توسط مخالفان سیاسی بهشدت طرد میشد. او درگیریهایی با مادام دو باری، معشوقه پیشین لوئی پانزدهم، داشت و تنها در سال ۱۷۷۲ با یک جمله ساده، بحران دیپلماتیک میان فرانسه و اتریش را کاهش داد: «امروز مردم زیادی در ورسای هستند.»
در ۱۰ مه ۱۷۷۴، لوئی پانزدهم درگذشت و لوئی شانزدهم تاجگذاری کرد. ماری آنتوانه ملکه شد، اما نفوذ سیاسی محدودی داشت. او دو باری را از دربار تبعید کرد و هدیهای از سوی شوهرش، کاخ پتی ترییانون، دریافت کرد که بازسازی آن باعث افزایش اتهامات به تجملگرایی او شد.
زندگی ملکه: تجملگرایی و شایعات
ماری آنتوانه به نماد مد و تجمل در فرانسه تبدیل شد. لباسهای پر از تور و پفدار خاص ورسای، مدلهایی از پارچههای انگلیسی همچون ایندین و موسلی که قبلاً ممنوع بود را محبوب ساخت. با این حال، هزینههای گزاف و قمارهایش، به او لقب «مادام دفیسیت» (خانم کسری بودجه) داده بود. مادرش در نامهها به او هشدار میداد که این خرجها برای فرانسه خطرناک است.
او دوستانی در میان اشراف داشت، از جمله بارون دو بسنوال و دوک دو کوئینی، و روابط نزدیکی با پرنسس دو لامبال و دوشس دو پولیگناک داشت. حمایتهای او از موسیقیدان گلوک و برگزاری فعالیتهای فرهنگی، وجه دیگری از شخصیتش بود. در سال ۱۷۷۷، برادرش یوزف دوم کمک کرد تا مشکلات زناشویی او و لوئی شانزدهم حل شود و نخستین نزدیکی آنها در همان سال رخ داد.
ماری آنتوانه چهار فرزند به دنیا آورد: ماری-ترز شارلوت (۱۷۷۸)، لوئی ژوزف (۱۷۸۱-۱۷۸۹)، لوئی شارل (۱۷۸۵) و سوفی (۱۷۸۶، درگذشت نوزادی). شایعات درباره رابطه او با معشوقان مانند اکسل فون فرسن رد شده است.
در عرصه سیاست، ماری آنتوانه نقش مهمی داشت؛ در جنگ جانشینی باواریا (۱۷۷۸-۱۷۷۹) فرانسه را به حمایت از میانجیگری با اتریش ترغیب کرد و در جنگ استقلال آمریکا نیز حمایتهایی ارائه داد. همچنین، مدهای سادهتری مانند روب آ لا پولونز و گاول را معرفی کرد و تئاتر ملکه را در سال ۱۷۸۰ ساخت.
کاخ هامو دو لا رین که یک روستای مصنوعی بود، بسیار هزینهبر بود و خشم عمومی را برانگیخت. او یک کتابخانه شخصی با ۵۰۰۰ جلد کتاب داشت و از هنرهای مختلف پشتیبانی میکرد، از جمله نخستین بالن مونتگولفیر در سال ۱۷۸۳.
ماجرای مشهوری مانند گردنبند الماس در سال ۱۷۸۵، که در آن کاردینال دو روهان فریب خورد و گردنبندی بزرگ سفارش داد که ادعا میشد برای ملکه است، اما او بیگناه بود، باعث رسوایی و تخریب بیشتر شهرت ماری آنتوانه شد.
انقلاب فرانسه: از ورسای به زندان
انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ با بحران نان آغاز شد. ماری آنتوانه از اخراج نکر حمایت کرد که یکی از عوامل اصلی شورش و سقوط زندان باستیل در ۱۴ ژوئیه بود. در اکتبر همان سال، راهپیمایی زنان باعث شد خانواده سلطنتی به کاخ تویلری منتقل شود.
او با میراابو، رهبر مخالفان، تماس برقرار کرد و مبلغی ماهانه به او پرداخت. در فستیوال فدراسیون ۱۷۹۰ مورد استقبال قرار گرفت، اما پس از محاصره کاخ در عید پاک ۱۷۹۱، فرار خانواده سلطنتی به وارن تلاش نافرجام بود. در این فرار که به تلاش برای پوشش به عنوان خدمتکاران انجامید، دستگیر شدند و ماری آنتوانه در مدت کوتاهی موهایش یکشبه سفید شد.
آغاز جنگ با اتریش در ۲۰ آوریل ۱۷۹۲ فشارها را افزایش داد. او اطلاعاتی به اتریش داد و لقب «مادام وتو» گرفت، اشاره به حق وتوی سلطنتی که داشت. حمله به کاخ تویلری در ۱۰ اوت منجر به دستگیری خانواده سلطنتی و زندانی شدن در زندان تمپل شد. در این زمان، پرنسس دو لامبال به قتل رسید.
لوئی شانزدهم در ۲۱ ژانویه ۱۷۹۳ اعدام شد و ماری آنتوانه «بیوه کاپه» نامیده شد. او پسر بزرگ خود را نیز در همین زمان از دست داد. به او اتهامات متعددی از جمله خیانت و زنای با محارم وارد کردند.
محاکمه و اعدام: پایان غمانگیز
بیش از یک سال بعد، در اول اوت ۱۷۹۳، ماری آنتوانه به زندان کنسیرژی منتقل شد. محاکمه او در ۱۴ اکتبر آغاز شد و اتهاماتی چون خیانت، توطئه علیه انقلاب و زنای با محارم به او وارد شد. در جلسه دادگاه، با متانت به دفاع خود پرداخت و همدردی حاضرین را برانگیخت. با این حال، در ۱۶ اکتبر به جرم محکوم شد.
او نامهای به خواهر شوهرش نوشت و در آن اظهار کرد: «وجدانم پاک است.» با لباس سفید و موهای کوتاه شده، دستان بسته، به گاری عمومی منتقل شد. آخرین جملهاش هنگامی که پا به پای جلاد گذاشت این بود: «ببخشید آقا، عمدی نبودم.» در ساعت ۱۲:۱۵ ظهر همان روز، تیغه گیوتین بر گردن او فرود آمد.
جسدش در گور بینشان دفن شد، اما در سال ۱۸۱۵ به کلیسای سن-دنی منتقل و به شکلی محترمانه دفن گردید.
ماری آنتوانه به عنوان نماد تجملگرایی و افراط سلطنتی شناخته شد. توماس جفرسون گفته است: «اگر ملکه نبود، انقلابی هم نبود.» ادموند برک، یکی از فیلسوفان برجسته، او را سوگواری کرد. افسانه مشهور «اگر مردم نان ندارند، کیک بخورند» پیش از ماری آنتوانه وجود داشت، اما به او نسبت داده شده است.
در فرهنگ مدرن، فیلمهایی مانند اثر سوفیا کوپولا (۲۰۰۶) تلاش کردهاند چهرهای انسانیتر و پیچیدهتر از او به نمایش بگذارند. نمایشگاههای مد و کتابخانه شخصیاش بخش مهمی از میراث هنری او محسوب میشوند. او قربانی جنسیتزدگی انقلابی و فضای پرتنش سیاسی زمان خود بود، اما مقاومت و شخصیتش تأثیری زد که تاریخ نتوانست نادیده بگیرد.