مجلس مهستان اشکانی و مجلس اول مشروطه؛ دو تجربه متفاوت از حاکمیت و قانونگذاری در ایران

در طول تاریخ ایران، دو مجلس مهم و تأثیرگذار در فرآیند قانونگذاری و تصمیمگیری کشور نقشآفرینی کردهاند: مجلس مهستان در دوره اشکانی و مجلس اول مشروطه در عصر قاجار. هر یک از این نهادها، با توجه به شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی زمان خود، ساختار و کارکرد متفاوتی داشتند. در این نوشتار، به مقایسه و تحلیل این دو مجلس میپردازیم تا روشن شود چگونه هر کدام در مسیر تحولات سیاسی ایران اثرگذار بودهاند.
شکلگیری مجلس مهستان؛ میراثی از سنت ایرانی
مجلس مهستان، یکی از مهمترین نهادهای سیاسی عصر اشکانی بود که وظیفه بررسی و تصمیمگیری درباره مسائل کشوری و لشکری را بر عهده داشت. این مجلس متشکل از بزرگان، اشراف، روحانیون و نمایندگان خاندانهای برجسته بود و در واقع، ادامهدهنده سنتهای هخامنشیان به شمار میرفت. مهرداد اول اشکانی با الهام از ساختار حکومت هخامنشی، این مجلس را تأسیس کرد تا حدود اختیارات شاه و سایر فرماندهان را مشخص کند.
در برخی مقاطع، دو نوع مجلس وجود داشت: یکی با حضور روحانیون و دیگری صرفاً متشکل از اشراف و شاهزادگان. گاهی این دو مجلس با هم ادغام میشدند و تحت عنوان «مجلس بزرگان» یا «مغستان» فعالیت میکردند.
بر اساس شواهد تاریخی، مجلس مهستان متشکل از حدود ۳۰۰ نفر از ثروتمندان و نخبگان جامعه بود که نقشی شبیه به سناهای باستانی ایفا میکردند. این مجلس، قدرت انتخاب و حتی عزل پادشاه را داشت و اگر شاهی نالایق یا ظالم میشد، با تصمیم جمعی او را برکنار میکردند. اعضای این مجلس اغلب از هفت خاندان بزرگ پارتی، از جمله سورن، کارن و اسپهپات بودند که نفوذ و امتیازات خود را حتی پس از سقوط اشکانیان حفظ کردند.
این ساختار باعث میشد قدرت پادشاه محدود شود و شاه ناچار به احترام و مشورت با بزرگان باشد. البته میزان نفوذ مجلس مهستان همیشه ثابت نبود و بستگی به قدرت و اقتدار پادشاه داشت؛ هرچه شاه ضعیفتر بود، نقش مجلس پررنگتر میشد.
مجلس مهستان، مشروعیت و صلاحیت لازم برای دخالت اشراف و طبقات ممتاز را در امور مهم کشور فراهم میکرد. این مجلس در انتخاب جانشین شاه نقش مستقیم داشت و در صورت لزوم، پادشاه را عزل میکرد. برخی مورخان رومی حتی قدرت این مجلس را بیش از حد دانستهاند و آن را یکی از دلایل ضعف و فروپاشی دولت اشکانی معرفی کردهاند. با این حال، وجود مجلس مهستان اغلب مانع خودکامگی شاهان میشد و نوعی تعادل میان قدرت سلطنت و اشرافیت برقرار میکرد.
در دوره ساسانی نیز این مجلس با نام «مگوستان» تا مدتی به حیات خود ادامه داد، اما با توجه به ماهیت دینی حکومت ساسانیان، تعداد روحانیون در آن بیشتر شد و نقش اشراف کاهش یافت.
مجلس اول مشروطه؛ آغاز دموکراسی نوین در ایران
در اوایل قرن بیستم و پس از صدور فرمان مشروطیت، مجلس شورای ملی یا همان مجلس اول مشروطه تشکیل شد. این مجلس برخلاف مهستان، تحت تأثیر مستقیم اندیشههای نوین غربی و با هدف محدود کردن قدرت مطلقه شاه و ایجاد حکومت قانون شکل گرفت.
تشکیل مجلس مشروطه نتیجه تلاش روشنفکران و تحصیلکردگان ایرانی بود که با نظامهای پارلمانی اروپا آشنا شده بودند. به همین دلیل، خاستگاه مجلس مشروطه را میتوان خارجی و متأثر از تحولات سیاسی غرب دانست، در حالی که مجلس مهستان ریشه در سنتهای ایرانی داشت.
طبق نظامنامه انتخابات، مجلس اول مشروطه ۱۵۶ نماینده داشت که ۶۰ نفر از تهران و بقیه از ایالات و ولایات انتخاب میشدند. جامعه ایران برای شرکت در انتخابات به شش طبقه تقسیم شده بود: شاهزادگان، روحانیون، اشراف و خوانین، تجار، اصناف و مالکان و کشاورزان. اما برای شرکت در انتخابات شرایطی مانند سن بالای ۲۵ سال و داشتن حداقل دارایی تعیین شده بود. در نتیجه، بسیاری از اقشار جامعه از جمله کارگران، دهقانان، اکثر پیشهوران و زنان از حق رأی محروم بودند.
مجلس اول مشروطه با وجود همه محدودیتها و مخالفتها، دستاوردهای مهمی داشت: تصویب قانون اساسی، نظامنامه انتخابات و الزام وزرا به پاسخگویی در برابر مجلس. با این حال، این مجلس با مشکلاتی جدی روبهرو شد؛ از جمله کارشکنی درباریان و شاهزادگان، دخالت قدرتهای خارجی (بهویژه روسیه و انگلیس) و عدم آمادگی فرهنگی و اجتماعی جامعه برای پذیرش دموکراسی.
از دیگر اقدامات مهم مجلس اول میتوان به مخالفت با نفوذ بیگانگان، اصلاح دستگاه قضایی و محدود کردن دخالت مستشاران خارجی اشاره کرد. با این وجود، ضعف ارتباط مجلس با وزارتخانهها و عدم پذیرش مسئولیت وزرا در برابر مجلس، مانع تحقق کامل اهداف مشروطه شد.
نتیجهگیری؛ دو مجلس، دو تجربه
مجلس مهستان اشکانی و مجلس اول مشروطه هر دو نقش مهمی در تاریخ سیاسی ایران داشتهاند. مجلس مهستان، نهادی برخاسته از سنت و اشرافیت ایرانی بود که تعادل قدرت را میان شاه و بزرگان برقرار میکرد و در مواقع لازم، حتی پادشاه را عزل میکرد. در مقابل، مجلس مشروطه مولود آرمانهای دموکراسی و حکومت قانون بود که با الهام از غرب شکل گرفت و تلاش کرد قدرت شاه را محدود کند و مردم را در سرنوشت کشور سهیم سازد.
هرچند مجلس مهستان به دلیل پایگاه قدرتمند طبقاتی و مشروعیت سنتی خود، نفوذ بیشتری داشت، اما گاه همین قدرت موجب بیثباتی و رقابتهای داخلی میشد. مجلس مشروطه نیز با وجود آرمانهای بلند، به دلیل نبود زمینههای فرهنگی و اجتماعی مناسب و دخالت بیگانگان، نتوانست به اهداف کامل خود دست یابد.
تاریخ ایران، داستان جستوجوی تعادل میان قدرت و قانون، سنت و نوگرایی، اشرافیت و مردمسالاری است. از مهستان تا مشروطه، این جستوجو ادامه دارد؛ تلاشی برای ساختن نهادی که صدای مردم و بزرگان، خرد و قانون را در سرنوشت کشور دخیل کند. شاید امروز، بیش از هر زمان دیگری، نیازمند الهام گرفتن از این تجربههای تاریخی باشیم تا آیندهای روشنتر برای ایران رقم بزنیم.
در نهایت، تجربه این دو مجلس نشان میدهد که موفقیت نهادهای سیاسی، علاوه بر ساختار و قوانین، به میزان پذیرش و آمادگی جامعه و مشروعیت آن نهادها نیز بستگی دارد.