ناصرالملک نایبالسلطنه مشروطه؛ اولین دانشجوی ایرانی در دانشگاه آکسفورد

اولین دانشجوی ایرانی که به تحصیل در خارج از ایران، به ویژه در انگلستان رفت، حاجیبابا افشار (ملقب به میرزا بابا افشار و حکیمباشی) بود. او در دوره عباس میرزا با بورس دولتی به انگلستان اعزام شد و آموزش پزشکی دید. هرچند بعضی منابع میگویند که نام او در فهرست رسمی دانشجویان دانشگاه آکسفورد ثبت نشده و تحصیلش بیشتر به صورت تجربی بوده است. حاجیبابا پس از بازگشت به ایران، پزشک مخصوص نایب السلطنه و سپس محمدشاه قاجار شد و به حکیمباشی معروف گشت. او در انگلستان ابتدا زبان انگلیسی را فراگرفت اما تحصیلات پزشکی رسمی را کامل نکرد و بیشتر به صورت کارآموزی در مطبهای پزشکی فعالیت کرد.
از سوی دیگر، نخستین ایرانی که با مدرک رسمی در دانشگاه آکسفورد شناخته شده، ابوالقاسم خان ناصرالملک است که در دهه 1870 میلادی وارد دانشگاه آکسفورد شد. او اولین دانشجوی ایرانی (و از نخستین مسلمانانی) بود که به طور رسمی و با اجازه ورود به دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده است. این قضیه پس از لغو قانونی بود که ورود غیرانگلیکانها را به دانشگاه ممنوع میکرد.
ابوالقاسم خان ناصرالملک از رجال برجسته دوره قاجار و اولین ایرانی تحصیلکرده در دانشگاه آکسفورد بود. او به عنوان سیاستمدار، مترجم و نخستین وزیر مالیه ایران نقش مؤثری در تحولات عصر مشروطه داشت.
ابوالقاسم خان قراگوزلو همدانی (۱۲۴۵–۱۳۰۶ خورشیدی/۱۸۶۶–۱۹۲۸ میلادی)، معروف به ناصرالملک، در شورین، سنگستانِ همدان به دنیا آمد. وی نوه محمودخان ناصرالملک و از خاندان قراگوزلوهای کبودراهنگ بود.
ابوالقاسم خان ناصرالملک تحصیلات عالی خود را در کالج بالیول دانشگاه آکسفورد انگلستان گذراند. او در جریان سفر دوم ناصرالدینشاه به اروپا توسط پدربزرگش به لندن برده شد و در کالج بالیول دانشگاه آکسفورد تحصیل نمود. ناصرالملک همکلاس سر ادوارد گری (که بعداً وزیر خارجه انگلستان شد) بود. وی پس از پایان تحصیلات، مدتی به عنوان وابسته سفارت ایران در لندن مشغول شد و سپس به ایران بازگشت.
متون فارسی عمدتاً به جزئیات درباره رشتهی تحصیلی او در آکسفورد اشاره نمیکنند و بیشتر بر تحصیل دانشگاهی و همکلاسی بودن وی با شخصیتهای برجسته انگلیسی تأکید دارند. اما تأکید میشود که او اولین مسلمان و نخستین ایرانی به طور رسمی در دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت و این تحصیلات زمینهساز تسلط کامل او بر زبان و ادبیات انگلیسی و آشنایی با علوم جدید روز شد. پس از پایان این مرحله، به عنوان دیپلمات جوان و وابسته سفارت در لندن خدمت کرد.
گزارشها از منابع فارسی بیان میکنند که ناصرالملک، تحصیلات کامل دانشگاهی را در آکسفورد طی و فارغالتحصیل شد، ولی نمونهای از رشته یا مدرک اعطا شده و همچنین نام اساتید مستقیم وی، در دسترس نیست و به طور رسمی ذکر نشده است. آنچه قطعی است، حضور فعال او در محیط دانشگاهی آکسفورد، ارتباط با شخصیتهای سیاسی و علمی آن دوره و تسلط کامل به زبان انگلیسی و متون کلاسیک بود.
بوالقاسم خان ناصرالملک جایگاه بسیار مهمی در تاریخ سیاسی ایران اواخر قاجار داشت و از معدود رجال ایران بود که آموزش غربی و تجربه اجرایی را توأمان دارا بود. نقش او پیچیده است: هم یکی از نخستین چهرههای اصلاحطلب و مدرنیست بود و هم منتقد جدی مشروطهخواهیِ زودهنگام؛ او تجربه و شناختش از غرب را دستمایه انتقاد از شرایط فرهنگی و اجتماعی ایران روزگار خود قرار داد.
دوران وزارت مالیه و اصلاحات اداری
ناصرالملک نخستین وزارت دارایی مدرن ایران را پایهگذاری کرد و با الهام از ساختارهای مالی اروپایی، صورتحساب، دفاتر، بودجهبندی، کاهش حقوق اشراف و دیوانیان، شفافسازی دریافتیها و پرداختیهای خزانه را پایهگذاری نمود.
اصلاحات او در وزارت دارایی با مخالفت شدید اشراف و درباریان مواجه شد. او حقوق گزاف شاهزادگان و مستمریهای درباری را کاهش و حتی بسیاری را حذف کرد، بودجه دربار و خاندان شاه را به شدت کم نمود و خرج دولت را شفاف کرد.
از اقدامات دیگرش، جایگزین کردن میز و صندلی به جای بساط سنتی در وزارتخانه و بردن نظم و انضباط و ثبت رسمی بودند.
پس از کنارهگیری موقت از وزارت، حکومت کردستان را برعهده گرفت؛ اما نقشش در اداره کلان کشور در مقام نایبالسلطنه احمدشاه و رئیس ایل قاجار دورانساز بود.
ناصرالملک به مدت ۴۶ ماه نایبالسلطنه احمدشاه بود و کشور را در یکی از بحرانیترین سالهای مشروطه (و پس از استبداد صغیر) در غیاب شاه نوجوان اداره کرد. در این دوران، واسطه میان دولتهای بیگانه (به ویژه بریتانیا) و نهادهای داخلی بود و هم مشروعیت مشروطه و هم بقای سلطنت را حفظ کرد.
نگرش سیاسی و مخالفت مشروطه
برخلاف خیلی از رجال تحصیلکردهٔ فرنگ رفته که از مشروطه حمایت کردند، ناصرالملک نگاه انتقادی و احتیاطآمیز داشت و، بنا بر گفته احمد کسروی، اعتقاد داشت مردم ایران هنوز آمادگی بلوغ سیاسی برای نظام پارلمانی و مشروطه را ندارند: «مشروطیت را برای ایران زود و مضر میدانست».
مخالفت او با مشروطه نه از منظر استبدادخواهی، بلکه برخاسته از تجربه و آشنایی عمیق او با ساختار و بستر اجتماعی و سیاسی غرب و تفاوتهای اساسی آن با جامعه و فرهنگ ایران بود؛ استدلال میکرد که جامعه عقبمانده و بیسواد ایران نمیتواند از دستاوردهای سیاسی و آزادیهای پارلمانی محافظت کند و بیم هرج و مرج میرفت.
همین دیدگاههای انتقادی باعث شد هم مورد انتقاد مشروطهخواهان رادیکال قرار گیرد و هم نزد شاه و اشراف مقبول نباشد؛ موقعیت او همواره بین وابستگی به ساختار قدیمی و حمایت از اصلاحات مدرن در نوسان بود.
ناصرالملک از نخستین رجال دیوانی بود که شروع به ترجمه قوانین و آییننامههای اروپایی نمود و ورود مفاهیم مدرن حقوقی را به دیوانسالاری قاجار تسریع کرد.
بسیاری از مقررات اداری، حسابرسی و مالیه، ثبتاحوال و قواعد اجرایی جدید در زمان وزارت و نیابت سلطنت او، برای نخستین بار وارد دستگاه دولت شد.
جایگاه ادبی ناصرالملک
ابوالقاسم خان ناصرالملک یکی از پیشگامانِ ترجمه آثار ادبی غرب در ایران بود و با ترجمه نمایشنامههای ویلیام شکسپیر، نقطه عطفی در تاریخ ادبیات ترجمه ایران بهجا گذاشت. دو اثر مهم او در این زمینه عبارتند از:
ترجمه “تاجر ونیزی” («داستان شورانگیز بازرگان وندیکی»): این اثر برای نخستین بار توسط ناصرالملک در اوایل قرن چهاردهم شمسی ترجمه شد و با عنوان «داستان شورانگیز بازرگان وندیکی» شناخته میشود.
ناصرالملک ترجمه این نمایشنامه را در دوران اقامت طولانی خود در اروپا (انگلستان و فرانسه) آغاز کرد. انگیزه اولیه او، بنا به نقل از فریدون علا، واکنش به ادعای یکی از دوستانش بود که ترجمه اصطلاحات فنی و هنری شکسپیر به فارسی را غیرممکن میدانست؛ ناصرالملک با ذوق و پشتکار اثبات کرد که چنین کاری شدنی است.
ترجمه «تاجر ونیزی» چند دهه پس از تصحیح توسط نوهاش فریدون علا منتشر شد و به دلیل نثر فاخر و دقت در انتقال مفاهیم فرهنگی و اخلاقی اثر اصلی، مورد توجه قرار گرفت.
این کتاب نمونهای از مواجهه ادیبان ایرانی با ادبیات جهان و تلاشی برای ورود مضامین اروپایی به زبان فارسی است. ناصرالملک سبک ترجمهای ویژه داشت که هم امانتداری و هم فارسینویسی اصیل را رعایت میکرد.
ترجمه “اتللو” («داستان غمانگیز اتللو مغربی در وندک») : ترجمه اتللو نیز به صورت مستقیم از متن اصلی و بدون واسطه زبان فرانسه یا ترجمههای دیگر انجام شد. این نمایشنامه، تراژدی مشهوری درباره عشق و حسادت است که ناصرالملک آن را با عنوان «داستان غمانگیز اتللو مغربی در وندک» به فارسی برگرداند.
انگیزه او برای آغاز ترجمه اتللو، به گفته فریدون علا، ابتدا تنها تفریح ادبی و آزمایش شخصی بود، اما تحسین و استقبال دوستان موجب شد ترجمه کامل شود و بعدتر به ترجمه دیگر آثار شکسپیر مانند تاجر ونیزی نیز اقدام کند.
ترجمههای او سبب آشنایی نسل جدید ایران با مضامین و سبک نمایشنامهنویسی غرب، بهویژه سبک دیالوگپردازی، داستانهای چند لایه و آموزههای اخلاقی و فلسفی شکسپیر شد.
ناصرالملک با ترجمه مستقیم آثار کلاسیک اروپا (بیواسطه از زبان اصلی) سنتی نو در ادبیات فارسی پدید آورد.
ترجمههایش نهتنها وفادار به متن اصلی، بلکه نمونهای از نثر هنرمندانه و تلفیق ادب فارسی و اندیشه اروپایی بهشمار میروند و زمینهای برای شناخت بیشتر شکسپیر و نمایشنامهنویسی در میان ایرانیان فراهم کردند.
این ترجمهها سالها بعد توسط نوهاش فریدون علا ویراستاری و منتشر شد و همچنان به عنوان آثار ارزشمند ادبی معرفی میشوند.
ابوالقاسم خان ناصرالملک الگویی از سیاستمدار مدرن و منتقد مشروطه در دوره گذار ایران است؛ مجموعه اقدامات اجرایی او تا امروز بر ساختار مالی، اداری و حتی شیوه ساماندهی قوانین ایران تاثیرگذار بوده است.