چطور با غم از دست دادن یک دوست قدیمی سر کنیم؟

از دست دادن یک دوست دوران کودکی تجربهای عمیقا دردناک و اغلب نادیده گرفته شده است. گزارشی تازهای در وال استریت ژورنال به بررسی این نوع غم و اندوه و پیچیدگیهای احساسی آن میپردازد. این گزارش، نوشته جولی جارگون، از طریق داستانهای شخصی و دیدگاههای روانشناختی، به عمق این فقدان و تأثیر آن بر زندگی افراد میپردازد.
داستان امی؛ پایان یک گذشته
امی تامپسون هنوز صدای خندههای دوست دوران کودکیاش، جینا را به یاد میآورد. آنها در اوهایو با هم بزرگ شدند، در حیاط خانهشان بازی میکردند و در دبیرستان با هم رویای آینده را میبافتند. اما وقتی جینا در سال ۲۰۱۸ بر اثر سرطان درگذشت، امی، که حالا ۴۲ ساله است، خود را در غمی عمیق و غیرمنتظره یافت. او میگوید: «احساس میکردم بخشی از هویتم را از دست دادهام. جینا کسی بود که مرا در دوران شکلگیری شخصیتم میشناخت، زمانی که هنوز در حال کشف خودم بودم.»
این نوع غم، که اغلب به اندازه از دست دادن یکی از اعضای خانواده به رسمیت شناخته نمیشود، میتواند به همان اندازه عمیق باشد. دوستان دوران کودکی شاهدان تاریخچه شخصی ما هستند؛ آنها خاطراتی را نگه میدارند که شاید حتی خودمان فراموش کرده باشیم. از دست دادن آنها نه تنها یک رابطه را قطع میکند، بلکه بخشی از گذشته ما را نیز از بین میبرد.
چرا این غم متفاوت است؟
دکتر پاملا موریس، روانشناس متخصص در حوزه غم و فقدان، توضیح میدهد که از دست دادن یک دوست دوران کودکی میتواند بهطور خاص دردناک باشد، زیرا این افراد اغلب بهعنوان «حافظه زنده» هویت ما عمل میکنند. او میگوید: «این دوستان ما را در زمانی میشناختند که هنوز در حال شکلگیری بودیم. آنها بخشی از داستان زندگی ما هستند که نمیتوان آن را بازسازی کرد.»
برخلاف مرگ والدین یا همسر، که معمولاً با مراسم و حمایت اجتماعی همراه است، مرگ یک دوست دوران کودکی اغلب در سکوتی تنها سپری میشود. جامعه معمولاً انتظار ندارد که این نوع فقدان به اندازه از دست دادن یکی از اعضای نزدیک خانواده تأثیرگذار باشد و این باعث میشود که افراد در انزوای احساسی عمیقتری فرو بروند. امی میگوید: «وقتی جینا فوت کرد، احساس کردم نمیتوانم با کسی دربارهاش حرف بزنم. مردم فکر میکردند چون او فقط یک دوست بود، باید بهسرعت از این غم عبور کنم.»
پیچیدگیهای روابط دوران کودکی
دوستان دوران کودکی اغلب نقشهای متعددی در زندگی ما ایفا میکنند: همبازی، رازدار و گاهی حتی مانند یک خواهر یا برادر. این روابط، که در سالهای شکلگیری شخصیت ایجاد میشوند، عمیقاً در هویت ما ریشه دارند. وقتی این دوستان از دست میروند، ممکن است احساس کنیم بخشی از خودمان را گم کردهایم.
برای مثال، مارکوس ویلیامز، یک معلم ۳۸ ساله از شیکاگو، داستان از دست دادن دوستش، دنیل، را به اشتراک میگذارد. دنیل در سال ۲۰۲۳ در یک تصادف رانندگی درگذشت. مارکوس میگوید: «ما از شش سالگی با هم دوست بودیم. او کسی بود که اولین دوچرخهسواریام را به من یاد داد. وقتی فوت کرد، احساس کردم بخشی از کودکیام برای همیشه از بین رفت.» مارکوس توضیح میدهد که این غم با احساس گناه همراه بود، زیرا در سالهای اخیر به دلیل مشغلههای زندگی کمتر با دنیل در ارتباط بود.
تأثیرات روانی یک فقدان
دکتر موریس میگوید که این نوع غم اغلب با احساس پشیمانی و سؤالات بیپاسخ همراه است. بسیاری از افراد از خود میپرسند: «چرا بیشتر با او در تماس نبودم؟» یا «آیا میتوانستم کاری برایش انجام دهم؟» این احساسات بهویژه در مواردی که دوستی به دلیل فاصله یا اختلافات کمرنگ شده، قویتر هستند. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که از دست دادن دوستان نزدیک میتواند تأثیرات طولانیمدتی بر سلامت روان داشته باشد. مطالعهای در سال ۲۰۲۴ نشان داد که افرادی که یک دوست صمیمی را از دست دادهاند، تا دو سال پس از فقدان، علائم افسردگی و اضطراب بیشتری گزارش میکنند. این تأثیر بهویژه در میان کسانی که حمایت اجتماعی محدودی دارند، شدیدتر است.
چگونه با این غم کنار بیاییم؟
کارشناسان پیشنهاد میکنند که برای پردازش این نوع غم، افراد باید راههایی برای گرامیداشت دوست ازدسترفته و حفظ ارتباط با خاطرات او پیدا کنند. امی، برای مثال، یک آلبوم عکس دیجیتال از لحظات مشترکش با جینا درست کرد و هر سال در روز تولد او، یادش را با نوشتن نامهای به او گرامی میدارد. او میگوید: «این کار به من کمک میکند تا حس کنم او هنوز بخشی از زندگیام است.»
دکتر موریس توصیه میکند که افراد به خود اجازه دهند غم را بهطور کامل احساس کنند، بدون اینکه تحت فشار «بهبود سریع» قرار گیرند. به اشتراک گذاشتن خاطرات دوست ازدسترفته با دوستان یا خانواده میتواند به کاهش احساس انزوا کمک کند. به گفته او برگزاری مراسم کوچک، مانند روشن کردن شمع یا کاشتن درختی به یاد دوست، میتواند حس آرامش ایجاد کند. و همچنین مشاوره با روانشناس میتواند به پردازش احساسات پیچیده، مانند گناه یا خشم، کمک کند.
غم نادیدهگرفتهشده
یکی از چالشهای اصلی در غم از دست دادن دوست دوران کودکی، کمبود حمایت اجتماعی است. در بسیاری از فرهنگها، مرگ یک دوست به اندازه مرگ یکی از اعضای خانواده جدی گرفته نمیشود. این میتواند منجر به «غم نادیدهگرفتهشده» شود، اصطلاحی که روانشناسان برای توصیف فقدانی به کار میبرند که از سوی جامعه به رسمیت شناخته نمیشود.
برای مثال، سارا لی، یک طراح گرافیک ۳۵ ساله از نیویورک، وقتی دوست دوران کودکیاش، امیلی، در سال ۲۰۲۲ بر اثر مصرف بیشازحد مواد مخدر درگذشت، احساس کرد که نمیتواند غمش را با دیگران در میان بگذارد. او میگوید: «مردم به من میگفتند که باید قوی باشم، چون او فقط یک دوست بود. اما امیلی برای من مثل یک خواهر بود.»
درسهای زندگی از این فقدان
این نوع غم میتواند به افراد یادآوری کند که روابط قدیمی را حفظ کنند. مارکوس پس از مرگ دنیل تصمیم گرفت با دوستان دیگرش بیشتر در تماس باشد. او میگوید: «حالا هر چند ماه یک بار به دوستان قدیمیام زنگ میزنم یا پیام میدهم. نمیخواهم دوباره حسرت بخورم که چرا بیشتر در کنارشان نبودم.» دکتر موریس تأکید میکند که این فقدانها میتوانند به ما بیاموزند که زندگی شکننده است و باید از لحظات با عزیزانمان بیشترین استفاده را ببریم. او میگوید: «دوستان دوران کودکی بخشی از داستان زندگی ما هستند. وقتی آنها را از دست میدهیم، یادآوری میشود که باید برای روابطمان ارزش قائل شویم.»