وقتی سیاست، خانه را ویران کرد؛ روایتی از کوچ ایرانیان از عراق

تصور کنید صبحی را که در کوچههای کربلا یا نجف، صدای اذان با لهجهای آشنا میپیچد. خانههایی که دیوارهایشان بوی قهوه و شعر فارسی میدهد و بچههایی که در حیاطهای کوچک، بازی «گرگم به هوا» میکنند. اینجا خانه هزاران ایرانیتبار است؛ خانوادههایی که نسلهاست در عتبات عالیات عراق زندگی میکنند، اما سرنوشتشان قرار است برای مدت طولانی تغییر کند.
در هشتم اردیبهشت ۱۳۴۸، رژیم عراق به ریاست حسن البکر، به بهانه حمایت نظامی و تسلیحاتی رژیم شاه از مخالفان کرد و تشدید اختلافات مرزی، تصمیم گرفت تا ایرانیان مقیم آن کشور را به اتهام ستون پنجم رژیم شاه از عراق اخراج کند. این تصمیم، نقطه عطفی در روابط پرتنش ایران و عراق بود و پیامدهای گستردهای برای هزاران خانواده ایرانیتبار ساکن عراق به همراه داشت.
ریشههای تاریخی مهاجرت ایرانیان به عراق
جریان شیعی منطقه، فارغ از مرزهای جغرافیایی، همواره تعاملات نزدیکی داشته است. در مقاطع مختلف تاریخی، بهویژه هنگام تهاجمات بیگانگان به ایران، بخشی از مردم ایران به دلیل شرایط دشوار زندگی مجبور به مهاجرت شدند و عتبات عالیات به دلیل وجود اماکن مقدس، به یکی از مهمترین مراکز تجمع ایرانیان مهاجر بدل شد. این روند، بهویژه پس از سقوط اصفهان در اواخر دوره صفویه، شدت گرفت و بسیاری از مردم مناطق مرکزی ایران، بهویژه علما، به کربلا و نجف مهاجرت کردند. ادامه این مهاجرت و همزیستی مسالمتآمیز شیعیان در عتبات عالیات، جمعیت ایرانیان را در این مناطق افزایش داد و حتی موجب گسترش زبان فارسی در شهرهایی چون بغداد و بصره شد.
حضور تشیع در عراق و نقش پررنگ ایرانیان
تشیع در عراق سابقهای طولانیتر از هر نقطه دیگر دارد و در زمان خلافت امیرالمومنین(ع)، تمرکز شیعیان در کوفه شکل گرفت. در قرون بعد، بهویژه از قرن چهارم هجری، مکتب نجف بهعنوان مرکز معنوی تشیع، مهاجران ایرانی را در کنار شیعیان حلب و جبل عامل جذب کرد. در دوران سلطه عثمانیها، با وجود محدودیتهایی که برای شیعیان ایجاد شد، اهمیت عتبات عالیات نزد ایرانیان و شیعیان حفظ شد و این مناطق به مراکز علمی و زیارتی مهمی بدل شدند.
نقشآفرینی علمای ایرانی در تحولات معاصر عراق
مرجعیت شیعه در مقاطعی در اختیار علمای عرب بود، اما با مهاجرت عالمان سرشناس ایرانی همچون محقق اردبیلی، ملا عبدالله یزدی، وحید بهبهانی و در دورههای متأخر، شیخ مرتضی انصاری، میرزا محمد حسین شیرازی و آخوند خراسانی، رهبری دینی و سیاسی شیعیان عراق و ایران عمدتاً در دست علمای ایرانی قرار گرفت. این علما در تحولات سیاسی، از جمله صدور فتوای تحریم تنباکو و نقشآفرینی در مشروطیت، تأثیرگذار بودند. در جریان جنگ جهانی اول، تظاهرات ضدانگلیسی مردم عراق به رهبری علمای ایرانی به قیام ۱۹۲۰ و پایهگذاری نخستین حکومت اسلامی در کربلا منجر شد. علمایی چون میرزا محمدتقی شیرازی، شیخ الشریعه اصفهانی و سید ابوالحسن اصفهانی در رأس این جنبش قرار داشتند.
تشکیل پادشاهی عراق و آغاز مشکلات ایرانیتباران
پس از خروج عثمانیها و تشکیل پادشاهی عراق در ۱۳۱۱ شمسی، سیاستهای عربگرایانه و ناسیونالیسم عربی شدت گرفت. طبق قانون ملیت عراقی، ایرانیان ساکن عراق شهروند محسوب میشدند مگر اینکه از تابعیت عراقی انصراف دهند. کسانی که تابعیت ایرانی خود را حفظ میکردند، با محدودیتهای شغلی و اقتصادی مواجه شدند و تدریجاً شرایط برای حضور ایرانیان در عراق دشوارتر شد.
چالش میان رژیم پهلوی و حزب بعث
حزب بعث در سال ۱۹۶۸ با کودتا به قدرت رسید و با تأکید بر ناسیونالیسم عربی، حضور ایرانیان در عراق را با چالش روبهرو کرد. اختلافات مرزی، بهویژه بر سر جزایر سهگانه و اروندرود، و حمایت شاه از کردهای مخالف دولت عراق، روابط دو کشور را تیرهتر ساخت. در این شرایط، بعثیها با اتهاماتی چون جاسوسی و ستون پنجم بودن، اخراج ایرانیان را در چندین مرحله اجرایی کردند. در زمستان ۱۳۵۰، رژیم بعث به بهانه مناقشه جزایر سهگانه ایرانی و فشار بر حکومت پهلوی، بیش از ۶۰ هزار نفر از ایرانیان مقیم عتبات بهویژه کربلا را با تمدید نکردن اقامتشان از عراق اخراج کرد. این موج اخراج، واکنشهای گستردهای را در ایران و جهان به دنبال داشت.
پیشینه اخراج ایرانیان از عراق
برخی سابقه اخراج ایرانیتباران را به اواخر سلطنت قاجار نسبت میدهند. پس از ناکامی قیام علمای شیعی عراق علیه انگلیسیها، برخی علمای ایرانی تحت تعقیب یا اخراج قرار گرفتند. در دوران پهلوی دوم و با روی کار آمدن عبدالکریم قاسم در عراق، روابط تهران و بغداد تیرهتر شد و ایران قرارداد ۱۹۳۷ را لغو کرد. در پی این تحولات، دولت عراق در ۸ اردیبهشت ۱۳۴۸ ایرانیان مقیم عراق را اخراج و اموالشان را مصادره کرد. موج گستردهتر اخراج در زمستان ۱۳۵۰ و با بهانههای جدید ادامه یافت و بیش از ۶۰ هزار ایرانی، بهویژه از کربلا، اخراج شدند. این اقدامات با رفتارهای غیرانسانی و خشونتآمیز مأموران عراقی همراه بود و وضعیت اخراجشدگان بسیار وخیم گزارش شد.
واکنشها به اخراج ایرانیان
اخراج ایرانیان واکنشهای داخلی و بینالمللی را به دنبال داشت. امام خمینی، که در نجف اقامت داشت، به همراه مراجع تقلید نجف، به این اقدام اعتراض کرد و در تلگرافی به احمد حسن البکر، خشونت مأموران عراقی را محکوم نمود و هشدار داد که در صورت ادامه این وضعیت، علما و مراجع به لبنان کوچ خواهند کرد. آیتالله خویی نیز با ارائه فهرستهایی، مانع اخراج برخی روحانیون و ایرانیان شد. همچنین، در دی ۱۳۵۰، مجلسی با حضور ۱۰ هزار نفر در اعتراض به اخراج دستهجمعی ایرانیان برگزار شد. با وجود این اعتراضها، روند اخراج ادامه یافت و هزاران نفر از خانه و کاشانه خود رانده شدند.
در سال ۱۳۶۰ نیز روند اخراج ایرانیتباران ادامه یافت و حکومت عراق اموال آنان را مصادره کرد که بخشی از آن برای تأمین هزینههای جنگ با ایران صرف شد. پس از انقلاب اسلامی، دولت ایران برای اسکان معاودین، شهرکهایی در استان باختران احداث و به آنان واگذار کرد.
ابعاد اجتماعی و هویتی اخراج
در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، رژیم بعث عراق بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار ایرانیتبار را به ایران تبعید کرد. این جامعه که به دلیل قومیتشان هدف قرار گرفتند، در مرزهای ایران به سرزمینی ناآشنا وارد شدند و با مشکلات هویتی، اجتماعی و اقتصادی روبهرو شدند. بسیاری مجبور به طلاق، از دست دادن اموال و محرومیت از حقوق ارثیه شدند. دولتهای ایران و عراق هیچکدام این جامعه را به عنوان بخشی از ملت خود نپذیرفتند و این گروه در حاشیه باقی ماندند.
تعریف ایرانیتبار بودن نیز در عراق بسیار مبهم بود و بسیاری از شیعیان عرب به اشتباه به عنوان ایرانیتبار معرفی میشدند. رژیم بعث با این تصور که وفاداری این افراد به ایران است، آنان را تهدیدی برای امنیت ملی تلقی میکرد و همانطور که ایران سعی داشت وفاداری اعراب خوزستان را جلب کند، عراق نیز به دنبال حذف عناصر ایرانیتبار بود.
چرایی اخراج ایرانیتباران عراق
اخراج ایرانیتباران عراق ریشه در سیاستهای پانعربیستی رژیم بعث داشت. اختلافات مرزی، لغو قرارداد ۱۹۳۷ توسط ایران، و طرح ادعاهایی چون ورود غیرقانونی ایرانیان، عدم پذیرش تابعیت عراقی و رقابت شغلی، زمینهساز این اقدام شد. همچنین، اتهام جاسوسی و ستون پنجم بودن بهانهای برای سرکوب و اخراج دستهجمعی بود. اگرچه با قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر این بحران تا حدی فروکش کرد، اما پس از انقلاب اسلامی و با تصور ضعف ایران، رژیم بعث دوباره سیاستهای خصمانه خود را شدت بخشید و جنگ هشتساله را آغاز کرد.
در مجموع، اخراج ایرانیتباران از عراق نهتنها ریشه در منازعات سیاسی و مرزی داشت، بلکه نتیجه سیاستهای هویتی و امنیتی رژیم بعث بود که با هدف یکدستسازی جمعیتی و حذف عناصر غیرعرب از ساختار اجتماعی عراق صورت گرفت. این اقدام پیامدهای انسانی، اجتماعی و سیاسی گستردهای برای هر دو کشور به دنبال داشت و هنوز هم آثار آن در خاطره جمعی ایرانیان و عراقیها باقی مانده است