آینده روابط ایران و آمریکا: آیا امیدی برای بهبود وجود دارد؟

Rate this post

روابط ایران و ایالات متحده داستانی پر از فراز و نشیب است که از دوران پهلوی تا عصر جمهوری اسلامی را در بر می‌گیرد. این روابط، که نسبت به سایر قدرت‌های غربی قدمت کمتری دارد، در دهه‌های ابتدایی بیشتر شامل تعاملات فرهنگی و غیردولتی بود. اما با وقوع کودتای 28 مرداد 1332، ایالات متحده به یک متغیر تأثیرگذار در تاریخ روابط خارجی ایران تبدیل شد. این نقش‌آفرینی در دوران حکومت محمدرضا پهلوی اوج گرفت و با وقوع انقلاب اسلامی دچار تغییرات اساسی شد. در این نوشتار، به بهانه احتمال از سرگیری مذاکرات میان تهران و واشنگتن، نگاهی تاریخی و مختصر به تماس‌های ابتدایی میان این دو کشور و تغییر تصویر آمریکا در اذهان ایرانیان در دوران حکومت شاه خواهیم داشت.

چگونه پای آمریکا به ایران باز شد؟

در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی، گروه‌های تبلیغ مذهبی آمریکایی به ایران گام نهادند، پیش از آنکه هرگونه رابطه رسمی بین دو کشور برقرار شود. استعمار غرب در طی چند قرن اخیر همواره از گروه‌های تبشیری برای نفوذ به کشورهای اسلامی و دیگر نقاط دنیا استفاده کرده است. در این زمینه، ارتباط کلیسا با استعمار غرب هیچ‌گونه شک و تردیدی را به جا نمی‌گذارد. پس از دوران رنسانس، غرب به قیود دست و پاگیر کلیساها پشت کرد، اما در جبهه اهداف جهان‌خوارانه خود، همواره از سه حربه «کشیش»، «خدمات پزشکی» و «ارتش» بهره برده است. ورود مبشرین مسیحی همواره با نفوذ دولت‌های مسیحی و از دست رفتن استقلال ملل شرق همراه بوده است.
در تاریخ سیزدهم دسامبر 1856 (22 آذر 1325)، با امضای پیمان دوستی و تجاری در قسطنطنیه، روابط سیاسی ایران و آمریکا رسماً آغاز شد. این قرارداد نشان‌دهنده توافقی بود که زمینه را برای همکاری‌های سیاسی، تأسیس دفتر نمایندگی کنسولی و برقراری روابط تجاری فراهم آورد.

حاجی واشنگتن در ینگه دنیا

در ژانویه سال 1773 (دی‌ماه 1261)، «چستر آرتور آلن»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، نخستین مأمور دیپلماتیک این کشور، «ساموئل.جی.بنیامین»، را به عنوان وزیر مقیم به تهران اعزام کرد. متقابلاً، اولین وزیر مختار ایران به نام حاج حسینقلی معتمدالوز، معروف به «حاجی واشنگتن»، چهار سال بعد به واشنگتن فرستاده شد.
در آن زمان، انگلستان و روسیه عملاً بسیاری از امور را در ایران قبضه کرده و سلطه استعماری خود را گسترش داده بودند. آمریکا نیز تا پیش از آن سعی کرده بود با اعزام میسیونرهای مذهبی و گروه‌های آموزشی و همچنین ارائه خدمات پزشکی، چهره‌ای انسانی از خود به نمایش بگذارد. البته باید توجه داشت که استفاده از «هیئت‌های آموزشی» و «درمانی»، روی دیگر سکه «میسیونرهای تبشیری» بود که به طور غیرمستقیم برای غرب مسیحی تبلیغ می‌کردند و سعی داشتند تا جای پایی برای نفوذ استعمار جدید باز کنند.
در این دوران، آمریکا نیز به فکر افتاد که از قافله «امتیازگیری» از حکومت قاجار که تا آن زمان عمدتاً در انحصار انگلستان و روسیه بود، عقب نماند و از این خوان یغما نصیب ببرد. لذا یکی از اولین سفرای آمریکا در ایران به نام «وینستون» امتیاز ساخت راه‌آهن تهران – بوشهر را که محل کنسولگری آمریکا از سال 1884 بود، از ناصرالدین شاه گرفت. پس از وی، «ادوارد اسپنسر پرات» نیز در اخذ برخی امتیازات کوشید و موفق شد که تأسیسات سدسازی، استخراج معادن، ساخت راه‌آهن و تأسیس یک بانک را به یک کمپانی آمریکایی به نام «کمپانی ایران» واگذار کند. علی‌رغم اخذ چنین امتیازاتی، ایالات متحده آمریکا هنوز استراتژی مشخصی در ایران نداشت. سیاست انزواطلبی که منبعث از دکترین مونروئه بود، آمریکا را از مداخله‌گری در دیگر نقاط جهان منع می‌کرد. قدرت نفوذ و سلطه بریتانیای کبیر و روسیه تزاری در ایران دوره قاجار و حقوق و امتیازاتی که دولت‌های مزبور برای خود قائل بودند، باعث شد که آن‌ها نتوانند قدرت دیگری را در منطقه خاورمیانه و ایران تحمل نمایند.

سرگذشت یک مستشار ناکام

چند سال بعد، بر طبق قرارداد سال 1907، ایران به این قرارداد، مردم ایران را بیش از پیش نسبت به مقاصد تجاوزکارانه همسایگان شمالی و جنوبی خشمگین ساخت. در این میان، دولت آمریکا سعی داشت با تکیه بر نقش بشردوستانه هیئت‌های آمریکایی در سال‌های گذشته و نیز در جریان مبارزات مشروطه، در میان مردم ایران از خود چهره مثبتی را برجای بگذارد.
پس از تصمیم مجلس شورای ملی ایران برای استخدام مستشار مالی از آمریکا و درخواست رسمی دولت ایران در سال 1910 میلادی (1289شمسی) از وزارت امور خارجه آمریکا برای اعزام یک هیئت مستشاری برای خزانه‌داری کل، هیئتی به سرپرستی مورگان شوستر در سال 1911 به ایران اعزام شد. جالب است بدانیم که بهائیان در انتخاب شوستر نقش داشتند و شوستر نیز بلافاصله پس از ورود به ایران، با مجامع بهائی‌های ایرانی مرتبط شد.
ایران با استخدام شوستر سعی داشت به مقابله با روسیه و انگلستان بپردازد و تلاش زیادی به کاربرد تا توسط وی برای مقابله با نفوذ روسیه و انگلستان، آمریکا را درگیر مسائل سیاسی خود کند. اما پس از تعارض اقدامات شوستر با منافع روسیه و انگلستان، مخالفت‌های آن‌ها باعث شد تا این هیئت پس از 9 ماه مجبور به ترک ایران شود.
تا سال 1919، آمریکا نفوذ و منافع کمی در ایران داشت. قدرت آمریکا قبل از پایان جنگ جهانی اول، در مقایسه با کشورهای نیرومند قابل توجه نبود، اما به تدریج طی دوره 1919 الی 1921، وزارت خارجه آمریکا گام‌های مرددی در جهت به کار بردن سیاستی جدی‌تر در ایران برداشت.
شرکت‌های نفتی آمریکایی از دهه 1920 برای دستیابی جدی‌تر به امتیازاتی در ایران تلاش کرده بودند. کمپانی نفتی «استاندارد اویل» که از شرکت‌های بسیار بزرگ آمریکایی بود، در سال 1920 (1299) برای کسب امتیاز نفت شمال ایران مذاکراتی را آغاز کرد. «کمپانی نفت آمریکا» نیز که شعبه‌ای از کمپانی نفتی «سی‌بورد» بود، در سال 1316 و کمپانی نفتی «استاندارد و کیوم» در سال 1319 در همین راستا تلاش کردند، اما لرد کرزن (وزیر امور خارجه انگلیس) در گفت‌وگو با وزیر خارجه ایران درباره ورود کمپانی «استاندارد اویل» به خاک ایران، به شدت هشدار داد و تأکید کرد که این اقدام به معنای رقابتی است که در آینده منبع دردسر خواهد شد و نمی‌توان انتظار داشت که دولت انگلیس نظر مساعدی نسبت به آن داشته باشد.
حضور فزاینده آمریکا در ایران در اوایل دهه 1940، تنش موجود میان آمریکا و انگلیس را به شدت افزایش داد. هرچند تلاش کمپانی‌های نفتی آمریکا به شکست تلاش‌های کمپانی‌های آمریکایی برای کسب امتیاز در طول این دوره بیست ساله، تا اندازه زیادی به دلیل مخالفت انگلیسی‌ها بود.

فصل نوین بازیگری آمریکا

با حمله آلمان به لهستان در ماه سپتامبر 1939 (شهریور 1318) و شروع جنگ جهانی دوم، فصل نوینی در تلاش قدرت‌های بزرگ برای ادامه و یا گسترش سلطه خود بر جهان آغاز گردید.
جنگ جهانی دوم این روند جایگزینی را به پایان رساند. ایالات متحده به عنوان یک قدرت تازه‌نفس و جاه‌طلب، جایگزین کشورهای زخم‌خورده‌ای چون انگلیس، آلمان و فرانسه شد و به تبع این تغییر، نفوذ خود را بر مستعمرات این کشورها در قالب «استعمار نو» گسترش داد. این نوع استعمار بیشتر بر پایه‌های فرهنگی و سیاسی استوار بود. از سوی دیگر، پیشرفت‌های فناورانه در صنایع و تسلیحات داخلی، جامعه‌ی آمریکا را با شرایط جدیدی مواجه کرد و نیاز به مواد خام اولیه و بازار مصرف را به دولتمردان آمریکایی تحمیل کرد. به این ترتیب، ایران به عنوان یک منطقه‌ی نفت‌خیز و استراتژیک در سیاست خارجی آمریکا در نیمه‌ی دوم قرن بیستم جایگاه مهمی پیدا کرد.
کودتای 28 مرداد 1332، نقطه‌ی آغاز و مهم‌ترین مصداق دخالت‌های منفعت‌طلبانه و همه‌جانبه‌ی آمریکا در عرصه‌های اقتصادی و سیاسی ایران بود. پس از این واقعه، حمایت‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی کاخ سفید از حکومت سرکوبگر و غیرمردمی شاه، باعث شد تا مردم ایران تصویر مثبت خود از شخصیت‌هایی نظیر باسکرویل و مورگان شوستر را به فراموشی بسپارند.
با وقوع انقلاب اسلامی و روی کار آمدن حکومتی که بر پایه آموزه‌های اسلامی و با خصلتی ضداستکباری شکل گرفت، ایالات متحده از همان آغاز تمام تلاش خود را برای ناکارآمدی و براندازی این گفتمان سیاسی به کار گرفت. میراث تاریخی پر از خیانت‌های میهنی و دسیسه‌های بیگانه، باعث شد تا رفتن شاه به آمریکا و ملاقات‌های برخی سران دولت موقت با سیاستمداران آمریکایی، گمانه‌های تکرار خیانت و دسیسه‌های آمریکا برای مقابله با انقلاب نوپای ایرانی را تقویت کند و به اشغال سفارت آمریکا منجر گردد.
ده روز پس از اشغال سفارت، کارتر با صدور دستور اجرایی 12170، تمام اموال، منابع و منافع دولت ایران و نهادهای تحت پوشش آن را در قلمرو صلاحیت خود مسدود اعلام کرد. همچنین تحریم‌هایی علیه ایران وضع کرد تا دولت نوپای آن را تحت فشار قرار دهد. این تحریم‌ها شامل قطع همه‌ی واردات آمریکا از ایران، قطع تمامی نقل‌وانتقالات ارزی به جز برای خبرنگاران و خانواده‌ی گروگان‌ها، فروش کلیه‌ی محموله‌های نظامی که پیش‌تر توسط ایران خریداری شده و توقیف شده بودند، به مشتری جدید یا واگذاری آن‌ها به ارتش آمریکا، و قطع ارتباطات با ایران بود.
در تاریخ چهارم اردیبهشت 1359، آمریکا اقدام به حمله‌ی نظامی برای آزادی گروگان‌های آمریکایی کرد، اما این حمله به دلیل برخورد هلیکوپتر و هواپیمای ترابری در صحرای طبس با کشته شدن هشت نظامی و زخمی شدن پنج نفر دیگر، ناکام ماند.
آمریکا برای بازسازی اعتبار و بازیابی شهرت خود در منطقه، در ترغیب و تهییج عراق به حمله به ایران نقش داشت. شواهدی نیز این ادعا را تأیید می‌کند. پیش از حمله‌ی عراق به ایران، برژینسکی از مجموعه‌ی عملیات نظامی علیه ایران سخن گفته بود و روزنامه‌ی «نیویورک‌تایمز» نیز در اردیبهشت 1359، گمانه‌ی حمله‌ی عراق به ایران را مطرح کرده بود. همچنین، در حالی که روابط دیپلماتیک عراق و آمریکا قطع بود، برژینسکی چندین بار قبل از حمله‌ی عراق به ایران، به‌طور محرمانه به بغداد سفر کرده و با صدام حسین دیدار کرده بود.
پس از جنگ نیز، آمریکا بار دیگر از شیوه‌های غیرنظامی نظیر تحریم‌های تجاری، مالی و تسلیحاتی، تهاجم فرهنگی به ارزش‌های انقلابی، جنگ رسانه‌ای علیه مسئولان و آرمان‌های انقلابی، حمایت مالی و سیاسی از گروه‌های برانداز، جلوگیری از پیشرفت برنامه‌ی صلح‌آمیز هسته‌ای ایران با نفوذ در نهادهای بین‌المللی، و فضاسازی سیاسی و استفاده‌ی ابزاری از حقوق بشر استفاده کرد. همچنین، شیوه‌های سخت و نظامی مانند تجهیز گروهک‌های تروریستی نظیر منافقین و حمله‌ی موشکی به هواپیمای مسافربری ایرباس به کار گرفته شد.
آخرین حلقه مواجه ایران و آمریکا در جریان موشک باران سایت های هسته ای ایران در فرودو نظنز و اصفهان و همچنین مقابله به مثل جمهوری اسلامی با زدن یک پایگاه مهم آمریکایی در قطر رخ داد و پس از آن بود که به یکباره دونالد ترامپ خبر از آتش بس میان ایران و اسرائیل داد و در تازه ترین اظهارات خود عنوان کرد که مذاکرات آتی میان ایاالات متحده و جمهوری اسلامی بزودی برگزار خواهد شد. باید منتظر شده و دید که برغم این گذشته پر فراز و نشیب که در اکثر مقاطع همراه با تنش بوده آیا مقامات سیاسی دو کشور بر سر موضوعات مهم مورد بحث به یک تفاهم می رسید یا خیر؟

Rate this post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *