فتح تهران در شب سرنوشتساز: مجاهدان مشروطه چگونه استبداد را شکست دادند

در شامگاه ۲۱ تیر ۱۲۸۸، در حالی که تهران در التهاب و بیم به سر میبرد و محمدعلی شاه با استقرار قزاقها و توپخانه در اطراف پایتخت خود را برای مقاومت آماده کرده بود، مجاهدان مشروطهخواه که از گیلان و بختیاری به یکدیگر پیوسته بودند، پس از روزها نبرد و پیشروی، با عزمی راسخ و امید به پایان استبداد، مهیای حمله سرنوشتساز برای فتح تهران و سرنگونی حکومت شاه شدند؛ شبی که در سایه آن، سرنوشت سلطنت قاجار و آینده مشروطیت ایران رقم خورد.
در واپسین سالهای سلطنت قاجار، ایران درگیر یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین جنبشهای سیاسی و اجتماعی تاریخ خود بود؛ جنبش مشروطه که با آرمانهایی چون آزادی، قانونگرایی و عدالتخواهی، جامعهای را که سالها زیر یوغ استبداد و بیقانونی رنج کشیده بود، به حرکت واداشت. اما این مسیر پر فراز و نشیب، با مقاومت سرسختانه محمدعلی شاه قاجار، که سلطنت و قدرت مطلقه را میراث خدشهناپذیر خود میدانست، مواجه شد. نقطه اوج این تقابل، سرکوب خونین مجلس شورای ملی در دوم تیر ۱۲۸۷ (۲۳ ژوئن ۱۹۰۸) بود؛ واقعهای که با به توپ بستن مجلس به فرمان لیاخوف روسی و دستور مستقیم شاه، بسیاری از رهبران مشروطهخواه را به کام مرگ یا زندان فرستاد و موجی از وحشت و ناامیدی را در پایتخت و سراسر کشور گسترد. در همان روزها، تهران زیر سایه سنگین حکومت نظامی و ترس فرو رفت. خیابانها و محلات شهر از حضور قزاقان و سربازان وفادار به شاه پر شد، خانههای مشروطهخواهان یکی پس از دیگری مورد هجوم قرار گرفت و بسیاری از آزادیخواهان یا به قتل رسیدند یا به سفارتخانههای خارجی پناه بردند. روزنامهها و انجمنهای آزادیخواه تعطیل و غارت شد و فضای خفقان و سرکوب بر شهر حاکم گردید. محمدعلی شاه که خود را فاتح میدان میپنداشت، با اطمینان از حمایت روسیه و بریتانیا، اعلام کرد که مشروطهخواهان عامل تزلزل و بیثباتی ایراناند و باید ریشهکن شوند.
اما این سرکوب بیرحمانه، نه تنها مشعل مشروطه را خاموش نکرد، بلکه آتش مقاومت را در گوشه و کنار کشور شعلهور ساخت. در تبریز، ستارخان و باقرخان و یارانشان در برابر محاصره و قحطی و حملات پیاپی قزاقان و نیروهای دولتی ایستادند و شهر را به نماد مقاومت ملی بدل کردند. در گیلان، محمدولی خان تنکابنی (سپهدار اعظم) و یپرم خان ارمنی، با حمایت آزادیخواهان محلی و نیروهای داوطلب، رشت را به تصرف درآوردند و از همانجا تدارک حرکت به سوی پایتخت را دیدند. در جنوب، بختیاریها به رهبری سردار اسعد بختیاری و سردار مریم بختیاری، پس از تصرف اصفهان، عزم تهران کردند. این نیروهای پراکنده اما مصمم، با آرمان مشترک احیای مشروطیت و پایان دادن به استبداد، به سوی پایتخت به راه افتادند و در میانه راه، با دشواریها و خطرات فراوانی روبهرو شدند.
در اردیبهشت و خرداد ۱۲۸۸، گیلانیها پس از تصرف رشت و قزوین، با نیروهایی مرکب از داوطلبان ایرانی و مجاهدان قفقازی و ارمنی، به سوی تهران حرکت کردند. در این مسیر، مردم محلی با آنان همراه شدند و به تدریج نیرویی چند هزار نفره شکل گرفت که شور و شوق آزادیخواهی در چهره تکتک افرادش موج میزد. همزمان، بختیاریها از جنوب، پس از عبور از کوهها و دشتهای خوزستان و اصفهان، با نظم و انضباطی مثالزدنی، خود را به حوالی تهران رساندند. در این میان، سردار مریم بختیاری، تنها زن فرمانده نظامی تاریخ ایران، با گروهی از سواران وفادارش، پیشاپیش نیروهای بختیاری، مخفیانه وارد تهران شد تا زمینه را برای ورود نیروهای اصلی فراهم کند. او با شجاعت و تدبیر، در اطراف مجلس و محلات حساس شهر سنگربندی کرد و ارتباط میان نیروهای داخل و خارج شهر را برقرار ساخت.
در همین ایام، محمدعلی شاه که از پیشروی نیروهای مشروطهخواه و خطر سقوط پایتخت آگاه شده بود، با تکیه بر بریگاد قزاق و فرماندهی لیاخوف روسی، دروازههای شهر را با توپ و مسلسل مسلح کرد و آماده دفاعی سرسختانه شد. او که همچنان به حمایت روسها و انگلیسیها دل بسته بود، از سفارتخانههای این دو کشور خواست تا با فشار سیاسی و تهدید، مشروطهخواهان را از حمله به تهران منصرف کنند. اما رهبران آزادیخواه، که از سرنوشت تبریز و مقاومت قهرمانانه ستارخان الهام گرفته بودند، مصمم بودند که کار را یکسره کنند و استبداد را برای همیشه از پایتخت برچینند.
در روزهای منتهی به حمله، فضای تهران آکنده از نگرانی و انتظار بود. مردم شهر، که ماهها زیر سایه سرکوب و وحشت زندگی کرده بودند، با شنیدن خبر نزدیک شدن نیروهای آزادیخواه، بارقهای از امید را در دل خود احساس کردند. بسیاری از خانوادهها شبها را در اضطراب و بیم به صبح میرساندند و هر صدای انفجار یا شلیک، لرزه بر اندامشان میانداخت. در بیرون شهر، نیروهای مشروطهخواه در اردوگاههایی موقت، شب را به برنامهریزی و تقسیم نیروها و روز را به تمرین و آمادهسازی میگذراندند. فرماندهان، نقشههای حمله را مرور میکردند و برای هر دروازه و محله، فرماندهی ویژهای تعیین شده بود.
در نخستین مرحله، نیروهای گیلانی و بختیاری تصمیم گرفتند از سه محور به تهران حمله کنند: محور شمالی به فرماندهی یپرم خان و محمدولی خان تنکابنی، محور جنوبی به فرماندهی سردار اسعد بختیاری و محور غربی به فرماندهی سردار مریم بختیاری. پیش از آغاز حمله، گروهی از مجاهدان داوطلب، شبانه و مخفیانه وارد شهر شدند تا با نیروهای داخل تهران هماهنگ شوند و در زمان حمله، از داخل شهر به قزاقها و نیروهای سلطنتی ضربه بزنند.
در بامداد ۲۲ تیر ۱۲۸۸، حمله بزرگ آغاز شد. نخستین درگیری جدی در بادامک، در نزدیکی دروازه بهجتآباد رخ داد. نیروهای دولتی، به فرماندهی افسران روس، با توپخانه سنگین و مسلسل، موضع گرفته بودند و مقاومت سرسختانهای از خود نشان دادند. مشروطهخواهان که تنها یک توپ ماکسیم در اختیار داشتند، با شجاعت و فداکاری، به خطوط دفاعی دشمن حمله بردند و پس از ساعاتی نبرد خونین، موفق شدند مواضع اولیه را تصرف کنند. اما در برخی نقاط، مقاومت قزاقها چنان شدید بود که نیروهای آزادیخواه ناچار به عقبنشینی موقت شدند. در این میان، خبر رسید که روسها از انزلی به سوی قزوین و تهران در حرکتاند و هر لحظه امکان دخالت مستقیم آنان وجود دارد. فرماندهان مشروطهخواه، با درک حساسیت زمان، تصمیم گرفتند حملهای غافلگیرانه و شبانه به قلب شهر ترتیب دهند.
در شب ۲۳ تیر، نیروهای آزادیخواه با استفاده از تاریکی شب، از چند محور وارد تهران شدند. دروازه بهجتآباد، که ضعیفترین حلقه دفاعی شهر بود، نخستین هدف قرار گرفت و پس از درگیری کوتاه، به تصرف مجاهدان درآمد. به سرعت، نیروها به سمت بهارستان و محلات شمالی شهر پیشروی کردند و مسجد سپهسالار را به عنوان قرارگاه خود برگزیدند. در همین حال، بختیاریها که از جنوب وارد شده بودند، به سوی توپخانه و ارگ حرکت کردند و با مقاومت نیروهای سلطنتی روبهرو شدند. درگیریها در خیابانهای شهر شدت گرفت و صدای شلیک توپ و تفنگ، فضای تهران را پر کرد. مردم شهر، که ماهها در ترس و سکوت به سر برده بودند، این بار با شجاعت، به کمک مجاهدان آمدند؛ زنان و مردان تهرانی با رساندن آب و غذا به رزمندگان، پناه دادن به زخمیها و انتقال اخبار، نقش مهمی در پیروزی آزادیخواهان ایفا کردند.
در این میان، سردار مریم بختیاری و گروهش که از پیش در شهر مستقر شده بودند، با سنگربندی در اطراف مجلس و محلات حساس، مانع پیشروی نیروهای سلطنتی شدند و ارتباط میان مجاهدان را حفظ کردند. نقش زنان در این نبرد تاریخی، بسیار برجسته بود؛ آنان نه تنها در پشت جبهه، بلکه گاه در خط مقدم، با شجاعت و ایثار، به دفاع از آرمان آزادی پرداختند.
در روزهای ۲۴ و ۲۵ تیر، نبرد در خیابانهای تهران به اوج خود رسید. قزاقها و نیروهای وفادار به شاه، به فرماندهی لیاخوف، در قزاقخانه، میدان مشق، توپخانه و ارگ مقاومت میکردند و با توپ و مسلسل، مانع پیشروی مجاهدان میشدند. اما نیروهای آزادیخواه، با استفاده از تاکتیکهای جنگ شهری و حمایت مردم، به تدریج مواضع دشمن را در هم شکستند. در این میان، ابوالفتحزاده به میدان مشق، یپرم خان به قزاقخانه و بختیاریها به توپخانه گسیل شدند و هر یک با شجاعت و تدبیر، سنگرهای دشمن را تصرف کردند.
سرانجام در ظهر روز ۲۵ تیر ۱۲۸۸، پس از سه روز نبرد خونین، محمدعلی شاه که دیگر امیدی به پیروزی نداشت، به همراه خانواده و نزدیکانش به سفارت روسیه پناهنده شد. لیاخوف نیز پس از مذاکراتی کوتاه، تسلیم گردید و پایتخت به کنترل کامل مشروطهخواهان درآمد. در این درگیریها، حدود ۵۰۰ نفر کشته شدند و خسارتهای زیادی به شهر وارد آمد. اما بر خلاف بسیاری از فتحهای نظامی، فاتحان تهران از غارت و انتقامجویی پرهیز کردند و نظم و امنیت را در شهر برقرار ساختند.
بلافاصله پس از پیروزی، مجلس عالی تشکیل شد و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و فرزندش احمد میرزا را به سلطنت نشاند. عضدالملک به عنوان نایبالسلطنه، محمدولی خان تنکابنی رئیس دولت و وزیر جنگ، سردار اسعد بختیاری وزیر داخله و یپرم خان رئیس نظمیه تهران شدند. این پیروزی، نه تنها به پایان استبداد صغیر و سقوط حکومت محمدعلی شاه انجامید، بلکه زمینه را برای احیای مشروطیت و آغاز دوره جدیدی از حیات سیاسی ایران فراهم ساخت. مردم تهران، پس از ماهها سرکوب و ناامیدی، بار دیگر طعم آزادی و امید را چشیدند و جنبش مشروطه با فتح پایتخت، به اوج خود رسید.
فتح تهران در تیر ۱۲۸۸، نقطه عطفی در تاریخ مشروطه و جنبش آزادیخواهی ایران بود. این رخداد، نه تنها یک پیروزی نظامی بلکه نماد اتحاد و همبستگی نیروهای آزادیخواه از اقوام و مناطق مختلف ایران بود؛ از گیلان و آذربایجان تا بختیاری و تهران. نقش زنان، به ویژه سردار مریم بختیاری، در این نبرد تاریخی، برگ زرینی در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه ایران است. فتح تهران، نقطه پایان حکومت استبدادی محمدعلی شاه و آغاز فصل تازهای از تلاش ملت ایران برای قانونگرایی و آزادی بود. این واقعه، در حافظه جمعی ایرانیان، به عنوان نماد پیروزی اراده ملت بر استبداد و ظلم، جاودانه باقی ماند و الهامبخش نسلهای بعدی در مسیر آزادی و عدالت شد.