روزی که طرح ترور امام خمینی در پاریس شکست خورد

روزنامه جروزالم پست در سوم اوت ۲۰۲۵ در مقالهای، روایت یک پیشنهاد جنجالی بر میز مقامات اطلاعاتی اسرائیل مبنی بر درخواست ترور روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در تبعیدگاهش در نزدیکی پاریس را بازخوانی میکند.
الیصر تسافریر، رئیس ایستگاه موساد در تهران در روزهای پس از خروج محمدرضا شاه پهلوی از ایران، در مقر در حال فروپاشی ساواک سعی میکرد راه خود را در بین راهروها باز کند. پنجرهها را با کیسههای شن و تیربار پوشانده بودند و در همین حین، انقلابیها با کلاشنیکف در خیابانها گشت میزدند. در این میان، یک ژنرال با ترس و اضطراب به وی چسبیده بود و میگفت: «مرا هم با خودت ببر.»
شاپور بختیار، نخستوزیر وقت ایران آقای تسافریر را فراخواند تا پیامی مستقیم و بیپرده را به اسرائیل برساند؛ اینکه باید آیتالله روحالله خمینی را در تبعیدگاهش نزدیکی پاریس ترور کنید. در مستند «موساد: جاسوسان ناقص» محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی «دوکی درور» نیز چندین افسر سابق موساد مقابل دوربین شهادت دادند که این درخواست باعث تشکیل جلسهای بحرانی در تلآویو شد.
تا اینکه اسحاق هوفی، رئیس وقت موساد در تاریخ ۲۸ ژانویه (هشتم بهمن ۱۳۵۶)، جمعی از افسران ارشد از جمله یوسی آلفر، تحلیلگر ارشد مسائل ایران را گرد هم آورد.
تصمیمی که پیش روی آنها بود، یادآور موردی حساس در گذشتهای نزدیک بود؛ چرا که چند ماه پیش از آن، صدام حسین به شاه پیشنهاد داده بود تا در دوران تبعید آقای خمینی در عراق، او را از میان بردارد؛ پیشنهادی که شاه به دلیل برآورد خطرات و نگرانی از پیامدهای منطقهای رد کرده بود.
اکنون، اسرائیل با تصمیمی مشابه روبهرو بود. هوفی جلسه را با مخالفت با این عملیات از منظر اخلاقی آغاز کرد. آلفر در کتاب خاطراتش با عنوان «پیرامون: جستوجوی اسرائیل برای متحدانی در خاورمیانه» منتشر شده در ۲۰۱۵ نوشت: «او با ترور رهبران سیاسی خارجی مخالف بود.»
یکی از روسای باسابقه واحدهای موساد که سالها در ایران خدمت کرده بود، استدلال کرد که آقای خمینی تهدیدی نیست: «بگذارید به تهران برگردد. او دوام نمیآورد. ارتش و ساواک با او و روحانیونی که در خیابانها تظاهرات میکنند برخورد خواهند کرد.»
آلفر سپس به خلأهای مهم اطلاعاتی اذعان کرد و گفت که «ما به اندازه کافی نمیدانیم که {امام} خمینی چه میخواهد یا از چه نمایندگی میکند که بتوانیم این ریسک را توجیه کنیم.» با وجود حضور ۱۵۰۰ اسرائیلی در ایران و پیوندهای امنیتی عمیق، موساد از شناخت لازم درباره نیروهای اپوزیسیون برخوردار نبود.
یکی از افسران ارشد سری در واحد قيساريّة اظهار داشت که از منظر سازمانی، حذف خمینی در نزدیکی پاریس «موضوع پیچیدهای نبود»، چنانکه رونن برگمن در کتاب «برخیز و نخست بکش: تاریخچه محرمانه ترورهای هدفمند اسرائیل» (۲۰۱۸) گزارش کرده است. با این حال، نگرانیهای دیپلماتیک در اولویت قرار داشت: شکست این عملیات میتوانست روابط با فرانسه را نابود کند، خشم مسلمانان جهان را برانگیزد، امام خمینی را به قهرمان جهان تبدیل کند و روابط اسرائیل با مسکو و واشنگتن را دچار تنش سازد.
پس از ساعتها بحث و بررسی، هوفی تصمیم نهایی را گرفت و گفت که «ما وارد این عملیات نخواهیم شد.» تسافریر نیز این تصمیم را به بختیار منتقل کرد و تأکید کرد که اسرائیل قصد ندارد نقش «پلیس جهانی» را بازی کند و بر پایبندی کشورش به اصل عدم مداخله تأکید کرد.
ورود به ایران
امام خمینی پس از ورود به ایران، اسرائیل را «شیطان کوچک» و آمریکا را «شیطان بزرگ» نامید و در اقدامی نمادین، ایران سفارت اسرائیل را به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به رهبری یاسر عرفات واگذار کرد.
برداشت اسرائیل از انقلاب ایران، ریشه در اعتماد بیش از حد به دکترین موسوم به «پیرامونی» داشت؛ راهبردی که در سال ۱۹۵۷ در دفتر دیوید بنگوریون طراحی شد و بر ایجاد اتحاد با قدرتهای غیرعرب منطقه مانند ایران، ترکیه، اتیوپی و کردهای عراق برای مقابله با ناسیونالیسم عربی استوار بود.
در چارچوب این سیاست، روابط اطلاعاتی گستردهای میان ایران و اسرائیل برقرار شد: ساواک تجهیزات پیشرفته اسرائیلی دریافت کرد، مهندسان اسرائیلی در ساخت زیرساختهای انرژی ایران مشارکت داشتند، ایران نفت اسرائیل را تأمین میکرد و نیمی از هزینه خط لوله راهبردی ایلات–اشکلون را پرداخت مینمود. حتی میئر آمیت، (رئیس موساد بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۸) نیز بهعنوان نماینده اسرائیل در جشنهای تختجمشید در سال ۱۹۷۱ شرکت کرد.
این رابطه نزدیک، نوعی اعتماد بیش از حد در میان مقامات اسرائیلی ایجاد کرده بود. همانطور که یوسی الفر اشاره کرده، «مقامات بلندپایهی بسیاری در اسرائیل مطمئن بودند که ایران را مثل کف دستشان میشناسند.»
وقتی شاپور بختیار فاش کرد که از آمریکا، بریتانیا و فرانسه نیز درخواست کرده بود تا خمینی را از میان بردارند و همه این کشورها نیز این درخواست را رد کرده بودند، روشن شد که اسرائیل در تحلیل خود تنها نبوده است.
اگر اسرائیل درخواست ترور را قبول کرده بود، چه میشد؟
نظرات مقامات سابق در این موضوع متفاوت است. عدهای معتقدند که این ترور میتوانست جلوی انقلاب را بگیرد یا این فرصت را به نیروهای معتدل بدهد که ایران را به سمت یک جمهوری سکولار هدایت کنند. اما برخی دیگر باور دارند که شور انقلابی آنقدر قوی شده بود که دیگر قابل بازگشت نبود و «شهادت امام خمینی» شاید فقط روند سقوط سلطنت را سرعت بخشید.
با این حال، یک حقیقت روشن است: جمهوری اسلامی نه امری قطعی بود و نه حتی توسط کسانی که نزدیک به صحنه بودند پیشبینی شده بود.
به گفته آلفر، دستیاران خمینی به فرستادگان مشتاق آمریکا وعده داده بودند که آیتالله جریان نفت را حفظ خواهد کرد و ارتش همچنان وفادار به غرب باقی خواهد ماند. در پاسخ، نمایندگان رئیسجمهور جیمی کارتر حمایت خود را اعلام کردند و گفته میشود که حتی نماینده آمریکا در سازمان ملل، اندرو یانگ، امام خمینی را «قدیس» توصیف کرد.