آموزگار زبان فارسی ادوارد براون: میرزا محمدباقر بواناتی بانی آیین چند دینی

میرزا محمدباقر بواناتی شیدانی، معروف به ابراهیم جان معطر، شخصیتی پیچیده در تاریخ فرهنگی و دینی ایران قرن سیزدهم قمری بود که زندگی و سیر فکری او بازتاب پرتنش جامعه و اندیشههای روشنفکرانه در دوره گذار ایران است.
وی در یکی از دهستانهای بوانات فارس به دنیا آمد و در سالهای کودکی به شیراز رفت تا علوم مذهبی، ادبیات فارسی و عربی را فرا گیرد. در سن حدود دوازده سالگی به شیراز رفت و زبان انگلیسی را بیآنکه مشخص باشد چگونه و نزد چه کسی، به خوبی آموخت. بواناتی در این دوران تحت آموزش مدارس قدیمه و سنتی قرار داشت و به طور همزمان به کسب علوم روز و زبانهای خارجی نیز پرداخت.
زندگی روشنفکرانه و دگرگونی مذهبی
زندگی بواناتی پر از دگرگونیهای مذهبی و فکری بود که او را از یک فرد مذهبی شیعه به سوی درویشمسلک، مسیحیت، یهودیت، دهریگری و نهایتاً دین خاص خود سوق داد. ابتدا به درویشمسلکی گروید و سپس مسیحی شد؛ این امر باعث شد که فقهاء و عالمان دینی به وی نامهای توهینآمیز مانند «بیدین» و «کافر» و «باقر کفری» بدهند و علیه او توطئه کنند تا جانش را بگیرند. بواناتی مجبور شد متواری شود و به بوشهر برود.
در سفر به بوشهر، او با سید جمالالدین اسدآبادی دیدار کرد. سید جمالالدین او را به عنوان یک فاضل و محقق شناخت و علیرغم نظریهورزیهای منحرف او، از وی حمایت کرد و مانع دستگیریاش توسط مأموران حکومتی شد. سپس بواناتی به بوشهر رفت و در قنسولگری انگلیس مترجم شد و پس از آن به لندن مهاجرت کرد.
رابطه میرزا محمد باقر بواناتی با سید جمال الدین اسدآبادی رابطهای پیچیده و سرشار از تأثیرگذاری فکری و حمایت متقابل بود. وقتی بواناتی به برازجان رسید، در سرای مشیرالملک با سید جمال الدین دیدار کرد. سید جمال الدین که او را مردی فاضل و محقق یافت، به او علاقهمند شد و برای چند روز در خدمت وی بود. در این مدت به بحث و گفتگو پرداختند و سید جمال الدین به حمایت از بواناتی برخاست، به حدی که هنگام تلاش مأموران برای دستگیری بواناتی با جسارت اقدام کرد و مانع آزار او شد.
این حمایت سید جمال الدین باعث شد بواناتی از خطر جان بگریزد و به سوی بوشهر حرکت کند. سید حتی به او توصیه کرد که هر چه زودتر آنجا را ترک کند و به مصر یا اروپا برود تا از آزارهای احتمالی در ایران در امان بماند. به این ترتیب، بواناتی با حمایت و مداخله مستقیم سید جمال الدین از تعقیب و دستگیری نجات یافت.
نقش سید جمال الدین اسدآبادی برای بواناتی فراتر از یک همفکر یا همراه عادی بود؛ او به نوعی حامی فکری، سیاسی و اجتماعی بواناتی محسوب میشد که در شرایط بسیار سخت اجتماعی آن دوران، جان و حرمت او را حفظ کرد و زمینههای علمی و فکری برای فعالیتهای او فراهم نمود. این رابطه نمادی از پیوند میان دو روشنفکر بود که هر کدام در مسیر مبارزه با استبداد و جستجوی نوسازی فکری ایران نقش داشتند.
سید جمال الدین اسدآبادی که خود در برابر استبداد قاجار و استثمار بیگانگان حساس بود، در حمایت از شخصیتهایی مانند بواناتی تلاش کرد تا صدای نوگرایی و آزادیخواهی در ایران شنیده شود و دفاعی منطقی و قاطع از آنان انجام داد.
به طور خلاصه، رابطه میرزا محمد باقر بواناتی و سید جمال الدین اسدآبادی، رابطهای مبتنی بر احترام علمی، حمایت سیاسی و دوستی روشنفکری بود که در پرتو آن بواناتی توانست از خطرهای جدی جان سالم به در برد و فعالیتهای خود را ادامه دهد
مهاجرت به لندن و فعالیتهای علمی و ادبی
در لندن، بواناتی خود را «محمدباقر ایرانی» مینامید و به تدریس زبانهای فارسی و عربی مشغول بود. از معروفترین شاگردان او، ادوارد براون خاورشناس انگلیسی است که از وی به عنوان اولین معلم زبان فارسی نام برده است.
رابطه میرزا محمدباقر بواناتی با ادوارد گرنویل براون، خاورشناس و شرقشناس انگلیسی، رابطهای ویژه و تأثیرگذار بود که در بستر شناخت و تبادل فرهنگی میان ایران و غرب شکل گرفت.
ادوارد براون زبان فارسی را نزد میرزا محمدباقر بواناتی در لندن تکمیل کرد. بواناتی مردی بسیار فاضل، جهاندیده و با سواد بود که به چندین زبان زنده دنیا تسلط داشت و به گفته براون شخصیتی غیرعادی و پر رمز و راز بود. او سابقه تغییر دین (از اسلام به مسیحیت و لامذهبی) را داشت و همین ویژگیها او را به فردی خاص در نظر براون تبدیل کرد.
به گفته براون، بواناتی «در نصف جهان سیاست کرده بود و نیم دو جین از السنه حیه دنیا را میدانست». بواناتی ابتدا شیعه بود، سپس درویش شد، آنگاه به مسیحیت گروید، پس از مدتی بیخداییگری، یهودی شد و سپس مذهبی اختراع کرد که نام آن را اسلام مسیحی یا مسیحیت اسلامی گذارده بود. کتابی هم به زبانهای فارسی و انگلیسی در مورد مذهب خود نوشت.
براون بار نخست برای خواندن اشعار حافظ نزد بواناتی رفت. اما استاد در این جلسات اشعار خود را تدریس میکرد. بواناتی هنگام اقامت در لندن کتابی به نام «شمیسای لندنیه» نوشت. همین زمان حسینقلیخان نواب که بعدها از تندروان مشروطه شد، در شهر لندن از شاگردان بواناتی به شمار میرفت. گفتنی است هنگام اقامت در ایران، بواناتی تفسیری بر قرآن نوشت و معانی ظاهری و باطنی آیات را توضیح داد، سپس به لندن رفت و بعداً تبعه عثمانی شد. خود ادوارد براون از بواناتی به عنوان «دانشمند ایرانی که در کمبریج میزیست» یاد میکرد؛ «مردی جهاندیده که چندین آیین عوض کرده» و بعد از مسیحی شدن نام خود را «جان» گذاشته بود. وقتی یهودی شد نام خود را «ابراهیم» نهاد و سرانجام مذهب کذایی خود را اختراع کرد و چون در شعر به «معطر» تخلص میکرد، لقب ابراهیم معطر را برگزیده بود.
براون از بواناتی به عنوان معلم زبان فارسی خود یاد میکند و میگوید که او با استفاده از اشعار خود و دیگران، داستانهای ایرانی و تفسیری از قرآن به زبانی پیچیده و نظم آورده شده، به او فارسی آموخت. این اشعار و تفسیری که بواناتی در اختیار براون قرار داد، اکنون در کتابخانه دانشگاه کمبریج محفوظ است.
بواناتی برخلاف روش رایج، بر آموزش فارسی با خواندن اشعار خود تأکید داشت و در پاسخ به این که براون مایل است فارسی را یاد بگیرد، میگفت که به جای اشعار حافظ و مولانا باید اشعار خودش را بیاموزد. این نشان میدهد که بواناتی علاوه بر معلمی، شاعری برجسته و مبتکر بود که آثارش در یادگیری و فهم زبان فارسی نقش داشت.
رابطه بواناتی و براون فراتر از آموزش زبان بود و نوعی رابطه فکری و ادبی به شمار میرفت. بواناتی فرصت رساندن فرهنگ و ادبیات ایرانی با شیوهای نو به مخاطب غربی و براون امکان آشنایی عمیقتر با زبان و فرهنگ فارسی را داد. ارتباط نزدیک آنها موجب شد که براون به آثار و زبان فارسی علاقهمند شده و کوشید این زبان و فرهنگ را به دنیای غرب معرفی کند.
بواناتی پنج سال در لندن و سپس مدتی در کامبریج و بیروت اقامت داشت. در لندن، دگرگونیهای مذهبی او ادامه یافت. او در این دوران به مذهبی ترکیبی از اسلام و مسیحیت روی آورد و نام خود را «ابراهیم جان معطر» گذاشت. این مذهب تلفیقی از آموزههای اسلامی و مسیحی بود که خود او بنیان گذاشت و به تبلیغ آن پرداخت. همزمان به تدریس زبان و تحقیق در ادبیات فارسی و عربی نیز ادامه داد و شعرهای پیچیده و فلسفی خود را با عنوان «شمسیه لندنیه» و «سدرة ناسوتیه» منتشر کرد.
بازگشت به ایران و تأسیس مکتب
میرزا محمدباقر بواناتی پس از سالها زندگی و فعالیت در لندن، کامبریج و بیروت به ایران بازگشت و در تهران مکتبی تأسیس کرد که در آن کودکان از اقلیتهای دینی مختلف چون مسلمان، یهودی و ارمنی به صورت رایگان زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی را میآموختند. این مکتب نمادی از آزاداندیشی و رویکردی متعصبانه نبودن در آموزش بود و بواناتی معلمی روشنفکر و انسانی بود که بین شاگردان خود تفاوت قائل نمیشد.
بنابر گفته پسرش میرزا اسمعیل باقر، در مکتب بواناتی، شاگردان روی بوریا (فرشهای ساده) نشسته و به یادگیری میپرداختند و حتی یک بچه یهودی نسبتاً نامرتب در کنار دیگر شاگردان حضور داشت که با وجود نارضایتی خانوادههای مرفه، بواناتی از آنها حمایت میکرد و دانشآموزان را بر اساس طبقه، دین یا موقعیت اجتماعی طبقهبندی نمیکرد.
در این فضا، روشن بود که بواناتی فردی آزادیخواه و معتقد به برابری انسانها بود. وی در مقابل فشارها و تعصبهای موجود ایستادگی میکرد و به شیوهای واقعی و عملی آموزههای انسانی و علمی را ترویج میداد.
همچنین ظاهراً بواناتی با مشیرالدوله رابطهای نزدیک داشت. میرزا حسن مشیرالدوله و برادرش حسین زبان انگلیسی را نزد او فرا گرفتند. میرزا اسمعیل باقر نیز که تا پایان عمر در خدمت پدرش بود، زبان و علوم حسابداری را نزد او آموخت و بعدها در سمتهای مدیریتی در بانکها و ادارات مختلف فعالیت کرد.
در سال ۱۳۰۷ قمری، میرزا محمدباقر بواناتی به اتهام الحاد و ارتباط با سید جمالالدین اسدآبادی توسط حکومت قاجار در تهران زندانی شد. این بازداشت ناشی از نگرانیهای حکومتی نسبت به فعالیتهای روشنفکرانه و عقاید دینی متغیر و نوآورانه بواناتی بود که مخالفانش او را به کفر و بیدینی متهم کرده بودند. با این حال، با شفاعت و واسطهگری افراد قدرتمندی مانند میرزا علیاصغر خان امینالسلطان، او آزاد شد و از زندان رهایی یافت.
پس از آزادی، بواناتی تحت فشارهای شدید اجتماعی و بیماری قرار گرفت. همچنین گفته شده که فشارهای ناشی از فعالیتهای فکری و مذهبی وی و چالشهایی که در جامعه موجود داشت، سالهای پایانی عمرش را سخت کرد. وی سرانجام در تهران درگذشت و در مقبره عمومی چهارراه حسنآباد به خاک سپرده شد.
بواناتی آثار شعری و فلسفی متعددی دارد که ترکیب پیچیدهای از زبان فارسی و عربی و اصطلاحات فلسفی و دینی را در بر میگیرند. منظومههای «شمسیه لندنیه» و «سدرة ناسوتیه» از مهمترین آثار او هستند که دربردارنده نقدهای اجتماعی، سیاسی و مذهبی وی به صورت اشعار بلند و پراحساس است.
سیر فکری بواناتی نمونهای از جستجوی پیگیر حقیقت و مواجهه با ایدههای نو و سنتهای دینی متنوع است. تغییرات مکرر مذهبی او نشانگر ناآرامی درونی و در عین حال روح بلندپایه او است که همواره در پی یافتن جوابی برای پرسشهای خود بود. او نه تنها به دینهای مختلف گروید بلکه مذهب جدیدی آفرید که تلفیقی بود از باورهای چندگانه و عمدتاً ترکیبی از اسلام و مسیحیت. این موضوع باعث شد که در زمان خود مورد سوءظن و حتی تعقیب واقع شود.