سلطان بخت آغا؛ سلیطه زیبا با حربه حاملگی دروغین

سلطان بخت آغا یکی از زنان قدرتمند دورههای آل اینجو و آل مظفر بود که نقشی کلیدی در تحولات سیاسی آن دوره ایفا کرد. سلطان بخت آغا، دختر امیر غیاثالدین کیخسرو اینجو و برادرزاده شاه شیخ ابواسحاق اینجو، آخرین فرمانروای آل اینجو در فارس و اصفهان بود. خاندان آل اینجو در اواخر قرن هشتم هجری قمری حکمرانی میکردند و شیخ ابواسحاق به عنوان یکی از شاهان اهل هنر و فرهنگ شهرت داشت. اما در سالهای پایانی حکومت آل اینجو، این خاندان تحت فشارهای خاندان آل مظفر قرار گرفتند و سرانجام شیخ ابواسحاق به دستور آل مظفر به قتل رسید.
پس از قتل عمویش شیخ ابواسحاق، سلطان بخت آغا تصمیم گرفت انتقام خون او را بگیرد. برای این منظور در اقدامی سیاسی با سلطان محمود آل مظفر ازدواج کرد و وارد دربار آل مظفر شد. ازدواج آنها در سال ۷۵۹ هجری قمری رقم خورد. سلطان بخت آغا به دلیل هوش، ذکاوت و نفوذ خود به یکی از زنانی تبدیل شد که شاه محمود علاقه وافری به او داشت.
روابط سیاسی سلطان بخت آغا با خاندان مظفری پیچیده و سرشار از توطئه و رقابتهای درونخاندانی بود. پس از ازدواجش با شاه محمود مظفری، سلطان بخت توانست با ترکیبی از زیبایی، هوش و زیرکی، نقش مهمی در سیاستهای داخلی آل مظفر ایفا کند. او همواره در پی افزایش نفوذ خود و خانوادهاش بود و از هر فرصتی استفاده میکرد تا قدرت شاهزادگان دیگر را کاهش دهد.
تقابل خاندان مظفری و آل اینجو
خاندان آل مظفر که بعد از آل اینجو به قدرت رسیدند، حکومتی را بر شیراز و اصفهان پایهریزی کردند، اما روابط آنها با بازماندگان آل اینجو پر از تنش و رقابت بود. قتل شیخ ابواسحاق اینجو به دست امیر مبارزالدین مظفری، عموی شاه محمود، یکی از مهمترین وقایع این دوره بود که به نارضایتیهای گستردهای منجر شد. سلطان بخت آغا به عنوان نسل آل اینجو وارد سردرگمیهای دربار آل مظفر شد و از طریق ازدواج و نفوذ، به ایجاد اختلافات سیاسی میان شاهزادگان و بزرگان مظفری پرداخت.
در این دوره، شاه محمود مظفری علیه برادر خود شاه شجاع متحد شد و قرار بود برای تضمین اتحاد با دختر سلطان اویس ایلکانی ازدواج کند.
سلطان اویس جلایری دومین و مشهورترین پادشاه سلسله جلایریان (ایلکانیان) بود که در سال ۷۵۷ هجری قمری در بغداد به تخت سلطنت نشست و پس از فتح تبریز، این شهر را مقر حکومت خود قرار داد. او در آبادانی شهرهای تحت فرمانروایی خود از جمله تبریز و بغداد نقش مهمی ایفا کرد و به توسعه هنر، فرهنگ، موسیقی و نقاشی نیز توجه داشت. در زمان سلطنت او، قلمرو جلایریان به وسیعترین حد خود رسید و شهرهایی مانند تبریز، اردبیل، خوی، نخجوان، شروان، شیراز و کاشان تحت کنترلش بودند.
ارتباط و تعامل سلطان اویس با شاه محمود مظفری بیشتر جنبه سیاسی و نظامی داشت. در دوران کشمکشهای قدرت بین خاندانهای حکومتگذار بر فارس و اصفهان، سلطان اویس با حمایت از شاه محمود در مقابله با مخالفان و رقبای سیاسی او حضور داشت و در نبرد موش ترکمانان قراقویونلو را شکست داد. سلطان اویس به نوعی نیروی پشتیبان و متحدی برای شاه محمود در رقابتهای درونی بود.
اختلاف میان شاه محمود مظفری و برادرش شاه شجاع به دلایل متعدد سیاسی و خانوادگی بازمیگردد. شاه شجاع که برادر بزرگتر شاه محمود بود، به حکومت اصفهان منصوب شد و دارای قدرت و نفوذ مستقلی در این شهر بود. این اختلاف میان دو برادر بیشتر بر سر کنترل و نفوذ در اصفهان و تثبیت قدرتشان در برابر تهدیدات داخلی و خارجی بود. در این شرایط، اتحاد شاه محمود با سلطان اویس ایلکانی به منظور تقویت موضع خود صورت گرفت، اما حمایت سلطان بخت آغا (همسر شاه محمود) به شکستن این اتحاد منجر شد و اختلافات دربار تسهیل شد.
میرخواند در کتاب روضهالصفا سلطان بخت را «جمیلۀ سلیطه» مینامد که این واژهها در آن دوران به معنای «زیبای قدرتمند» است. چون شاه محمود علیه برادرش، با سلطان اویس ایلکانی متحد شد و قرار بر این بود که برای تضمین این اتحاد، با دختر سلطان اویس ازدواج کند، سلطان بخت خود را باردار نشان داد تا با این سیاست زنانه، شاه محمود را از ازدواج با خاندان ایلکانی منصرف کند. اما وقتی این روش مؤثر واقع نشد، باب نامهنگاری را با شاه شجاع گشود و او را مطلع ساخت که به زودی هودج شاهدخت ایلکانی به همراه سپاهیان سلطان اویس به اصفهان خواهد رسید و اگر پادشاه (شاه محمود) برادرش را از اصفهان نراند، این زن به پشتوانه سلطان اویس به شیراز یورش خواهد برد.
شاه شجاع که خود در زیبایی سرآمد دوران بود و بارها از این زیبایی به عنوان سلاحی کارآمد برای پیروزی در نبردها استفاده کرده بود، پاسخ داد که اگر آن بانوی گرامی (سلطان بخت) در شکستن اتحاد شاه محمود و سلطان اویس همکاری کند، شبستان شاهی در شیراز پذیرای قدوم وی خواهد بود و وی را به عقد خود درخواهد آورد. سپس شاه شجاع عازم اصفهان شد تا شاه محمود را سرکوب کند.
اما این نامهنگاری و نقشهها به زودی فاش شد و شاه محمود با وجود علاقه بسیار به همسرش، در سال ۷۶۹ هجری قمری شخصاً سلطان بخت را با زه کمان خود خفه کرد و کشت. با این حال، از شدت علاقهای که به او داشت، برای مدتها جنازهاش را دفن نکرد و بر سر آن گریست.
پایان زندگی سلطان بخت آغا و میراث تاریخی او
پس از فتح اصفهان توسط جلالالدین شاه شجاع، بنایی باشکوه برای آرامگاه سلطان بخت آغا ساخته شد که امروزه در محله دردشت اصفهان وجود دارد و جزء آثار تاریخی مهم به شمار میرود. این آرامگاه و سنگ قبر نفیس او که به خط ثلث برجسته نگاشته شده، گواهی بر جایگاه ویژه این زن در تاریخ سیاسی و فرهنگی دوره آل مظفر است.
آرامگاه سلطان بخت آغا در محله دردشت اصفهان و در کنار مدرسه دو مناره واقع شده است. این بنا که شامل سردر با دو مناره و اتاق مقبره است، به عنوان یکی از آثار تاریخی مهم اصفهان به ثبت ملی رسیده است. نمای بیرونی آرامگاه با کاشیهای فیروزهای و لاجوردی مزین شده و کتیبههای جالبی بر سنگ قبر او به خط ثلث وجود دارد که به دقت به دست خود سلطان بخت آغا در زمان حیاتش سفارش داده شده است. این آرامگاه نشاندهنده جایگاه برجسته و احترام ویژهای است که پس از مرگ نیز برای این زن قدرتمند حفظ شد و معماری آن نمونهای از هنر و معماری اسلامی در دورههای ایلخانی و مظفری است.