تأسیس دارالفنون: طلوع مدرنیته در ایران
در زمستان ۱۲۳۰ شمسی، لحظهای تاریخی رقم خورد که مسیر آموزش و پیشرفت ایران را برای همیشه دگرگون کرد.
میرزا تقیخان فراهانی، ملقب به امیرکبیر، صدراعظم جوان و پرتلاش ناصرالدین شاه قاجار، با ابتکار خود، دارالفنون را بنیان نهاد – نخستین مرکز آموزش عالی نوین ایران. این رویداد نه تنها نقطه عطفی در تاریخ آموزش ایران بود، بلکه نمادی از تلاش برای بیداری یک ملت از خواب غفلت شد. دارالفنون، با دیوارهای سادهاش در محله بابحسن تهران، دریچهای به سوی جهان مدرن گشود و هزاران جوان ایرانی را با دانش غرب آشنا کرد.
زمینههای تاریخی: ایران در آستانه تحول
ایران قاجاری در اواسط قرن نوزدهم، کشوری بود پر از تضادها. از یک سو، امپراتوری پهناوری با تاریخی کهن و فرهنگی غنی؛ از سوی دیگر، ضعف نظامی، عقبماندگی اقتصادی و نفوذ روزافزون قدرتهای استعماری روسیه و انگلیس. شکستهای پیاپی در جنگهای ایران و روس (۱۱۹۲ و ۱۲۰۳ شمسی) و از دست رفتن قفقاز، زنگ خطری برای نخبگان ایرانی بود. محمدشاه قاجار (حکومت ۱۲۳۷-۱۲۵۰ قمری) تلاشهایی ناکام برای اصلاحات آغاز کرده بود، اما مرگ ناگهانیاش در ۱۲۵۰ قمری، ناصرالدین میرزا را – جوانی ۱۷ ساله – بر تخت سلطنت نشاند. همراه او، میرزا تقیخان امیرکبیر، غلامی زاده اراک که از دربار برخاسته و به صدراعظمی رسیده بود، قرار گرفت.
امیرکبیر، مردی عملگرا و دوراندیش، دریافته بود که رمز بقای ایران در نوسازی است. او که خود از مکتبخانههای سنتی گذشته بود، میدانست آموزش سنتی فقه و ادبیات عربی، نمیتواند با چالشهای عصر بخار و تفنگهای اروپایی مقابله کند. سفرهای دیپلماتیک ایرانیان به عثمانی و اروپا، گزارشهایی از مدارس نوین مانند مدرسه نظامیه بغداد و اکولهای فرانسوی را به همراه آورده بود. امیرکبیر، با شنیدن از "دارالفنون" عثمانی (تأسیس ۱۲۳۱ قمری)، تصمیم گرفت نسخه ایرانی آن را بسازد. هدف؟ تربیت افسرانی ماهر، پزشکان متخصص و مهندسانی که ایران را از وابستگی نجات دهند.
ایدهپردازی و چالشهای اولیه: نبرد با سنت
ایده دارالفنون در ذهن امیرکبیر از سالهای پیش جرقه خورده بود. در ۱۲۲۹ شمسی، هنگام صدارت در آذربایجان، او اولین کارخانه اسلحهسازی را راهاندازی کرد و نیاز به معلمان فنی را حس کرد. با تاجگذاری ناصرالدین شاه در مهر ۱۲۲۷ شمسی، امیرکبیر صدراعظم شد و بلافاصله برنامههای اصلاحی را آغاز نمود: سرکوب بابیان، تأسیس چاپخانه، اصلاح ارتش و... اما آموزش، قلب تپنده همه اینها بود.

چالشها عظیم بودند. علمای سنتی تهران، از میرزا ابوالقاسم قائممقام تا شیخمحمدتقی نجفی، با هرگونه نفوذ غربی مخالف بودند. دربار پر از مخالفان بود: شاهزادگان تنبل، درباریان فاسد و تجار وابسته به انگلیس. بودجه خزانه خالی بود؛ جنگها و خراج به روسها، گنجینه را تهی کرده بودند. امیرکبیر، با قاطعیت آهنین، بخشی از بودجه نظامی را – حدود ۴۰ هزار تومان – به دارالفنون اختصاص داد. زمینی در بابحسن، متعلق به تکیه دولت، را مصادره کرد و معماران ارمنی را برای ساخت بنا به کار گمارد.
نامهنگاریهای امیرکبیر با سفارت عثمانی و اتریش، کلیدی بود. او از وزرای خارج اتریش خواستار ۶۰ معلم شد: ۱۶ افسر نظامی، ۸ پزشک، مهندسان معدن، طراحان و... در اردیبهشت ۱۲۳۰ شمسی، هیئت اتریشی به رهبری آگوست هرتسفلد وارد تهران شد. امیرکبیر شخصاً جلسات را اداره میکرد، برنامه درسی را تدوین نمود: ریاضیات، هندسه، شیمی، فیزیک، طب، توپخانه، سوارکاری و زبان فرانسه. هیچ درسی از فقه و اسلام حذف نشد؛ حتی شیخالاسلام را برای نظارت دعوت کرد تا شبهه بدعتزدایی برطرف شود.

روز افتتاح: ۶ دی ۱۲۳۰ شمسی، لحظهای جاودان
پنجم دی ۱۲۳۰، تهران در تبوتاب بود. ناصرالدین شاه، با جامهای باشکوه، در صف شاهزادگان و درباریان، به سوی بابحسن روانه شد. هوا سرد بود، اما هیجان گرم. ساختمان دارالفنون، با ایوان طاقدار و حیاط وسیع، هنوز ناتمام اما باشکوه، آماده بود. امیرکبیر، با ریش مرتب و چشمانی نافذ، در کنار شاه ایستاده بود. قرآنی بر سر در خوانده شد، شاه کلنگ را بر زمین زد و سپس، در سالن اصلی، معلمان اتریشی معرفی شدند.
هرتسفلد، رئیس هیئت، سخنرانی کرد: "این مدرسه، پلی میان شرق و غرب است." شاه، تحت تأثیر، فرمان داد: "دارالفنون را پاس میداریم." اولین شاگردان – ۳۳۲ پسر نوجوان از خاندانهای اشرافی و نظامی – وارد شدند. هیچ شهریهای نبود؛ همه مخارج از خزانه. برنامه روزانه از طلوع تا غروب: صبحها علوم نظامی، بعدازظهرها فنی. شاگردان، با لباس متحدالشکل، در صف میایستادند و به زبان فرانسه "زنده باد شاه!" فریاد میزدند.
این روز، فراتر از یک افتتاحیه، انقلاب بود. برای اولین بار، جوانان ایرانی با میکروسکوپ، مدلهای آناتومی و نقشههای ستارهشناسی روبرو شدند. امیرکبیر، در خفا، شبها به مدرسه سر میزد و با شاگردان گپ میزد. او میگفت: "علم، شمشیر واقعی است."
زندگی در دارالفنون: از کلاس تا خوابگاه
دارالفنون، شهری کوچک در دل تهران بود. ساختمان اصلی، دو طبقه با ۲۴ کلاس، آزمایشگاه شیمی و موزه طبیعی. حیاط برای تمرین نظامی. خوابگاهها برای شاگردان دورافتاده. معلمان اتریشی، با حقوق ۲۰۰۰ تومان سالانه، زندگی لوکسی داشتند؛ هرتسفلد عمارتی مجلل گرفت. زبان تدریس فرانسه بود، اما امیرکبیر مترجمانی مانند میرزا محمدخان استخدام کرد تا کتابها را به فارسی برگرداند.
زندگی شاگردان سختگیرانه بود. بیداری در سحر، نماز جماعت، صبحانه نان و پنیر، سپس کلاسها. تنبیه برای تأخیر: شلاق یا اخراج. اما جو هیجانانگیز بود؛ شاگردان، فرزندان سپهسالار، حاجی میرزا آقاسی و...، با شور دانش میآموختند. اولین فارغالتحصیلان در ۱۲۳۳ شمسی، افسرانی شدند که در جنگ هرات (۱۲۳۶) شرکت کردند. پزشکان دارالفنون، وبا را مهار کردند و جراحان ماهری شدند.

تأثیر فرهنگی عظیم بود. شاگردان، با دیدن عکسهای اروپا، آرزوی سفر کردند. نمایشهای تئاتر در حیاط، با داستانهای شکسپیر، تهران را شگفتزده کرد. اما تنشها هم بود: شایعه "فساد اخلاقی" معلمان اتریشی، اعتراض علما به "بیحجابی" شاگردان.
دستاوردها
دارالفنون، مادر تمام دانشگاههای ایران شد. از آن، چهرههایی چون ناصرالملک، کمالالملک، امیرنظام (بعدها اتابک) و پزشکان مشهوری مانند دکتر کلر بیرون آمدند. کتابخانهاش، با ۳۰۰۰ جلد، پایه کتابخانه ملی شد. کارخانههای اسلحه و باروت، زیر نظر فارغالتحصیلان، ایران را مستقل کرد.
در دوران مشروطه، دارالفنونیها پیشتاز بودند. کمالالملک، نقاش بزرگ، از همینجا الهام گرفت. حتی رضاشاه، بعدها دانشگاه تهران را بر الگوی آن ساخت. آمارها نشان میدهد تا ۱۳۰۰ شمسی، بیش از ۱۰۰۰ فارغالتحصیل تربیت شد.
سقوط امیرکبیر و تهدید دارالفنون
اما سرنوشت امیر تلخ بود. مخالفان دربار، با توطئه، او را در ۱۲۳۰ شمسی عزل کردند. ناصرالدین شاه، تحت فشار مادرش، او را به کاشان تبعید و در ۱۲۳۰ به قتل رسید. دارالفنون هم تعطیل موقت شد؛ معلمان اتریشی رفتند. اما شاه، پشیمان، آن را باز کرد و معلمان بلژیکی آورد.
علیرغم فراز و نشیبها – تعطیلیهای مکرر، تغییر برنامهها – دارالفنون پابرجا ماند. امروز، دانشکده فنی دانشگاه تهران، جانشین آن است.
تأسیس دارالفنون، داستانی از اراده یک مرد است در برابر سنتهای کهنه. امیرکبیر نشان داد علم، مرز ندارد؛ شرق و غرب میتوانند دست دهند. در ایران امروز، با چالشهای جهانیسازی، میراث او یادآوری میکند: آموزش نوین، کلید پیشرفت است.
این رویداد، بیش از یک مدرسه، نماد بیداری ملی بود. جوانان دارالفنون، پلهایی به آینده زدند. همانطور که امیرکبیر نوشت: "علم، نور هدایته." و این نور، هنوز میدرخشد.