شیخ ابراهیم زنجانی: قاضی دادگاه صادرکننده حکم اعدام شیخ فضلالله نوری

در تاریخ پرتلاطم انقلاب مشروطیت ایران، یکی از جنجالیترین و بحثبرانگیزترین رویدادها، محاکمه و اعدام شیخ فضلالله نوری، عالم برجسته شیعه و مخالف سرسخت مشروطهخواهان، بود. این محاکمه در دادگاه فوقالعادهای که پس از فتح تهران توسط مشروطهخواهان در سال ۱۳۲۷ قمری تشکیل شد، برگزار گردید و حکم اعدام شیخ فضلالله را شیخ ابراهیم زنجانی، به عنوان دادستان و قاضی اصلی دادگاه، صادر کرد. زنجانی، که خود از روحانیون تجددگرا و نزدیک به محافل ماسونی بود، در این دادگاه نقش محوری ایفا نمود و با استناد به اتهاماتی چون مخالفت با مشروطیت و همکاری با استبداد محمدعلی شاه، حکم قتل شیخ فضلالله را تأیید کرد – حکمی که در ۱۳ ذیالحجه ۱۳۲۷ قمری (مطابق با ۳۱ ژوئیه ۱۹۰۹ میلادی) اجرا شد و شیخ فضلالله را به دار زدند. این اقدام زنجانی نه تنها او را به نمادی از رادیکالیسم مشروطهخواهان تبدیل کرد، بلکه تا امروز بحثهای فراوانی در میان مورخان برانگیخته است؛ برخی او را قهرمان مبارزه با استبداد میدانند و دیگران وی را متهم به تسویهحسابهای شخصی و ایدئولوژیک با روحانیت سنتی میکنند. بر اساس اسناد تاریخی، زنجانی در خاطرات خود از شیخ فضلالله به عنوان یکی از مصادیق اصلی “بدگوییهای” خود از روحانیت یاد کرده و در رسالههایش مانند “مکالمات با نورالانوار”، تصویری موهن از او ترسیم نموده بود.
ابراهیم قزلباش زنجانی در سال ۱۲۷۲ قمری (مطابق با حدود ۱۸۵۵ میلادی) در روستایی کوچک در پنج فرسخی شرق زنجان به دنیا آمد. خانوادهاش کشاورز بودند و زندگی سادهای داشتند. در هشتسالگی به مکتب رفت و خواندن و نوشتن فارسی، قرآن و مقدمات عربی را آموخت. زمستان ۱۲۸۸ قمری، پدرش درگذشت و مادرش مسئولیت سرپرستی دوازده فرزند را بر عهده گرفت. زنجانی، که از جثه ضعیفی برخوردار بود و توان کار سنگین نداشت، به مکتبداری در روستاهای ونونان و سپس بوجی از توابع طارم سفلی روی آورد. این دوره از زندگیاش با فقر و سختی همراه بود، اما او را با آموزش سنتی آشنا کرد. در سال ۱۲۹۴ قمری، برای ادامه تحصیل به شهر زنجان رفت و نزد آقا عبدالصمد دیزجی تلمذ کرد. دو سال بعد، در اوایل ۱۲۹۶ قمری، با دختری به نام سکینه ازدواج کرد که پس از ۱۸ سال زندگی مشترک درگذشت و زنجانی همسر دیگری اختیار کرد. در ذیالقعده همان سال، عازم نجف شد و تا محرم ۱۳۰۵ قمری در عتبات ماندگار شد. این سفر، نقطه عطفی در آموزش دینی او بود و او را با علمای برجستهای آشنا کرد.
تحصیل در نجف: تلمذ نزد استادان و شکلگیری دیدگاههای انتقادی
در نجف، زنجانی در درس خارج فقه و اصول علمایی چون شیخ محمد لاهیجی، آخوند ملا محمد ایروانی، آخوند ملا محمدکاظم خراسانی، حاج میرزا حبیبالله رشتی و حاج میرزا حسین خلیلی شرکت کرد. با وجود انتقادات تندش از روحانیت در خاطراتش، همواره از استادان خود با احترام یاد کرده است. این تناقض، سؤالی کلیدی مطرح میکند: بدگوییهای زنجانی عمدتاً متوجه سه نفر بود – آخوند ملا قربانعلی زنجانی، شیخ فضلالله نوری و سید حسن مدرس – که آنها را نماد روحانیت سنتی و مخالف تجدد میدانست. بر اساس منابع تاریخی زنجانی در این دوره تحت تأثیر افکار نوگرایانه قرار گرفت و دیدگاههای ضداستبدادیاش شکل گرفت. او بعدها این تجربیات را در نوشتههایش منعکس کرد، جایی که روحانیت را به چالش میکشید اما استادان شخصیاش را استثنا میدانست.
بازگشت به زنجان و آغاز تجددگرایی: از مسجدداری تا آشنایی با غرب
در محرم ۱۳۰۵ قمری، زنجانی به ایران بازگشت و در زنجان ساکن شد. چند ماه بعد، مجلس درسی در خانهاش برپا کرد و مسجدی مخروبه را مرمت نمود تا مقر فعالیتهایش شود. منبرهایش شهرت یافت و جماعت زیادی را جذب کرد، حتی اعیان و متمولان شهر. زندگیاش از فقر به رفاه گرایید: مسجد بهتری انتخاب کرد، خانه بزرگتری خرید و در رمضان ۱۳۰۸ قمری، امامت مسجد بزرگ آخوند ملا علی قارپوزآبادی را به دست آورد. در ۱۳۱۰ قمری، با کمک متمولان، خانهای اعیاننشین به قیمت دویست تومان خرید. این ترقی اجتماعی، او را با دولتمردان آشنا کرد. رابطه با میرزا علی اصغر خان مشیرالممالک (وزیر خمسه) کلیدی بود: زنجانی روزنامههای خارجی مانند “ثریا”، “پرورش” و “حبلالمتین” را محرمانه میخواند و از کتاب “سیاحتنامه ابراهیم بیگ” الهام گرفت، که افکار وطندوستیاش را بیدار کرد. او با کتابهای شیمی، هیئت و رمانهایی مانند “حاجی بابا” اثر جیمز موریه و آثار طالبوف آشنا شد، ترجمههایی انجام داد و رمان “رویای صادقه” را نوشت. در دوران اقامت حسینقلی خان نظامالسلطنه در خمسه (۱۳۲۰-۱۳۲۱ قمری)، زنجانی به نزدیکان او بدل شد، در حالی که آخوند ملا قربانعلی از دیدار با دیوانیان پرهیز میکرد. زنجانی رساله “تریاق السموم” را برای چاپ به بمبئی فرستاد، هرچند از انتشارش خبری نیست.
حکومت میرزا مهدی خان غفاری کاشانی (وزیر همایون) بر خمسه (تا ۱۳۲۴ قمری) تحول بزرگی در زندگی زنجانی ایجاد کرد. وزیر همایون، فرزند فرخ خان امینالدوله و از ماسونهای اولیه ایران، پیش از زنجان به پاریس سفر کرده و به بهائیت گرویده بود. او عضو جامع آدمیت و لژ بیداری ایران بود و نقش مرموزی در اخذ فرمان مشروطیت داشت. رابطه صمیمانهشان، زنجانی را به “فرنگیمآبی” متهم کرد. وزیر همایون با آخوند ملا قربانعلی درگیر شد و حرمت بست خانهاش را شکست، که به شورش مردمی منجر گردید. زنجانی از وزیر همایون درباره رقابت روسیه و بریتانیا آموخت و بریتانیا را حامی استقلال ایران دانست. پس از او، جلالالدوله (پسر ظلالسلطان) حاکم شد و زنجانی با او نیز دوست بود. این روابط، زمینهساز ورود زنجانی به سیاست شد.
انقلاب مشروطیت و عزیمت به تهران: از نماینده زنجان تا نقش در محاکمه
در ۱۳۲۳ قمری، نهضت مشروطه آغاز شد و در جمادیالثانی ۱۳۲۴ به فرمان مشروطیت انجامید. زنجانی مشروطیت را توطئه بریتانیا برای مقابله با روسیه میدانست، اما به آن وفادار ماند. با حمایت میرزا مهدی خان و محافل ماسونی، به عنوان نماینده زنجان به مجلس اول رفت (۴ ذیالحجه ۱۳۲۴ قمری)، در حالی که آخوند ملا قربانعلی نقش واقعی در مبارزه داشت. ورود به تهران “تولد جدیدی” برایش بود: عضو محافل ماسونی شد و با اردشیر ریپورتر (جاسوس بریتانیایی) آشنا گردید. زنجانی تلویحاً به عضویت در “مجمع عالی جهانی” (ماسونی) اشاره کرده است. او با چهرههایی مانند ارباب کیخسرو شاهرخ، سید حسن تقیزاده و دیگران مرتبط بود. این شبکه در ۱۳۲۷ قمری لژ بیداری ایران را بنیان نهاد. زنجانی رساله “مکالمات با نورالانوار” (۱۳۲۵ قمری) و رمان “شراره استبداد” (۱۳۲۷ قمری) را نوشت، که اردشیر ریپورتر قهرمان آنهاست. در “مکالمات”، غرب را مهد پیشرفت و ایران را سیاه میداند، از اسلام انتقاد میکند و شیخ فضلالله را موهن توصیف مینماید – نطفه نفرتی که به حکم اعدام منجر شد.
پس از استبداد صغیر محمدعلی شاه، زنجانی در فتح تهران (۱۳۲۷ قمری) شرکت کرد. او دادستان دادگاه فوقالعاده شد و حکم اعدام شیخ فضلالله را صادر کرد، که به اتهام “مفسد فیالارض” بود. بر اساس منابع مانند دانشنامه ویکیشیعه و مقالات تاریخی، این محاکمه کوتاه و بدون دفاع مناسب بود و زنجانی را به نماد مشروطهخواهان رادیکال تبدیل کرد. شیخ فضلالله، حامی مشروطه مشروعه، مخالف تجدد غربی بود و زنجانی او را نماد عقبماندگی میدانست. این حکم، انتقادات زیادی برانگیخت و برخی آن را تسویهحساب ماسونی میدانند.
دورههای بعدی مجلس و فعالیتهای سیاسی: از دموکرات تا انزوا
زنجانی در چهار دوره مجلس (اول تا چهارم) نماینده بود و عضو حزب دموکرات. او در مجلس دوم نقش فعالی داشت و از تجدد دفاع میکرد. دیدگاههای نژادیاش (برتر دانستن نژاد ایرانی پیش از اسلام) از اردشیر الهام گرفته بود. در جنگ جهانی اول، با کمیته مجازات مرتبط بود و در مهاجرت به کرمانشاه شرکت کرد. پس از بازگشت، در مجلس سوم و چهارم فعال بود، اما با رضاشاه درگیر شد و به انزوا رفت. در ۱۳۴۲ قمری (۱۹۲۴ میلادی)، به دلیل مخالفت با جمهوریخواهی رضاخان، تبعید شد اما بازگشت. او تا پایان عمر (۱۳۵۱ قمری/۱۹۳۲ میلادی) در تهران ماند و خاطراتش را نوشت.
شیخ ابراهیم زنجانی در ۱۳۵۱ قمری (۱۹۳۲ میلادی) درگذشت. میراث او پر از تناقض است: روحانی تجددگرا که روحانیت سنتی را نقد کرد، ماسون که حکم اعدام عالمی شیعه را صادر نمود. منابع مانند کتاب “خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی” و مقالات آنلاین، او را به عنوان روشنفکری رادیکال توصیف میکنند، اما منتقدان وی را متهم به وابستگی به بیگانگان میدانند. نقش او در اعدام شیخ فضلالله، همچنان بحثبرانگیز است و نمادی از شکاف میان مشروطهخواهان و روحانیت سنتی به شمار میرود.