آتش‌بس کریسمس ۱۹۱۴، شبی که جنگ جهانی اول برای چند ساعت متوقف شد

در زمستان ۱۹۱۴، جایی که گلوله‌ها و خمپاره‌ها آسمان فلاندرز را می‌شکافتند و زمین زیر پای سربازان به دریایی از گل، خون و سیم خاردار بدل شده بود، شبی فرا رسید که منطق جنگ را برای ساعاتی از کار انداخت.

آتش‌بس کریسمس ۱۹۱۴، شبی که جنگ جهانی اول برای چند ساعت متوقف شد

سوم دی ۱۲۹۳ خورشیدی، برابر با ۲۴ دسامبر ۱۹۱۴ میلادی، شب کریسمس بود؛ اما نه از آن کریسمس‌هایی که با شومینه، هدیه و زنگ کلیسا شناخته می‌شود. این کریسمس در سنگرهای یخ‌زده جبهه غربی نفس می‌کشید؛ جایی که بیش از دو میلیون سرباز، در فاصله‌ای گاه کمتر از پنجاه متر، روبه‌روی هم ایستاده بودند: آلمانی‌ها در یک سوی میدان، بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها در سوی دیگر.

جنگ تنها پنج ماه پیش، با ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراتوری اتریش–مجارستان، در سارایوو آغاز شده بود. زنجیره‌ای از اتحادها و اعلان‌های جنگ، اروپا را به سرعت به آتش کشید. آنچه سیاستمداران «جنگی کوتاه و افتخارآمیز» می‌پنداشتند، حالا به بن‌بست مرگبار سنگرها رسیده بود؛ جنگی که بعدها با تلخی «جنگی برای پایان همه جنگ‌ها» نام گرفت، اما در عمل به نخستین ماشین کشتار صنعتی تاریخ بشر تبدیل شد.

 

جبهه غربی؛ جهنمی از گل، سرما و انتظار

پس از شکست طرح اشلیفن، نقشه آلمان برای فتح سریع فرانسه، خطوط نبرد در غرب تثبیت شد. از سواحل دریای شمال در بلژیک تا مرز سوئیس، شبکه‌ای از سنگرهای موازی شکل گرفت. هر طرف چند متر جلوتر می‌رفت، صدها کشته می‌داد و دوباره متوقف می‌شد. در فلاندرز و اطراف شهر یپرس، جایی که زمین پست و باتلاقی بود، شرایط از همه‌جا بدتر بود.

سربازان هفته‌ها در سنگرهایی زندگی می‌کردند که تا زانو گل‌ولای داشت. موش‌ها آزادانه رفت‌وآمد می‌کردند. شپش‌ها در لباس‌ها لانه کرده بودند. بوی تعفن اجساد دفن‌نشده، باروت و رطوبت دائمی، فضای سنگرها را خفه‌کننده کرده بود. سرمای دسامبر ۱۹۱۴ تفنگ‌ها را از کار می‌انداخت، انگشت‌ها را بی‌حس می‌کرد و امید را می‌فرسود.

بیشتر این سربازان، جوانانی عادی بودند: کارگران کارخانه‌ها، کشاورزان، دانشجویان و معلمان. بسیاری برای نخستین‌بار از شهر یا روستای خود خارج شده بودند. تبلیغات جنگی، دشمن را «وحشی»، «بی‌تمدن» و «غیرانسان» تصویر می‌کرد، اما در عمل، سربازان صدای سرفه، عطسه و حتی خنده دشمن را از آن‌سوی میدان می‌شنیدند. جنگ، هنوز آن‌قدر مکانیزه نشده بود که انسان را کاملاً از انسان جدا کند.

 

شب کریسمس؛ وقتی صدا جای گلوله را گرفت

شب ۲۴ دسامبر، هوا برخلاف روزهای قبل صاف و مهتابی بود. لایه‌ای نازک از برف زمین را پوشانده بود و سکوتی سنگین بر جبهه حاکم شده بود. در سنگرهای آلمانی نزدیک یپرس، اتفاقی غیرمنتظره رخ داد. سربازان چند درخت کاج کوچک را، که پیش‌تر از عقب جبهه آورده بودند، با شمع‌های واقعی تزئین کردند. این شمع‌ها بخشی از بسته‌های ارسالی کریسمس بود؛ سنتی که ریشه در فرهنگ پروتستان آلمان داشت و بعدها از طریق شاهزاده آلبرت به دربار بریتانیا راه یافته بود.

سپس، آواز بلند شد.

نه فریاد فرمان، نه هشدار نظامی، بلکه سرودی آشنا: «شب خاموش، شب مقدس». سرودی که در سال ۱۸۱۸ توسط یوزف مور، کشیش اتریشی، نوشته شده بود و حالا، نزدیک یک قرن بعد، بر فراز میدان جنگ طنین می‌انداخت. والتر کیردل، سرباز آلمانی، در نامه‌ای نوشت: «درختان کاج با شمع‌ها مثل ستاره‌ها می‌درخشیدند. انگار جنگ برای لحظه‌ای فراموش شده بود.»

در سنگرهای بریتانیایی، ابتدا سکوت حاکم شد. سربازان باتالیون سلطنتی چشایر با تردید گوش دادند. آیا این نیرنگ است؟ آیا آلمانی‌ها می‌خواهند آن‌ها را از سنگر بیرون بکشند؟ اما آواز ادامه یافت. سپس، سربازان بریتانیایی با سرود انگلیسی پاسخ دادند. دو زبان، یک ملودی. تشویق از هر دو سو بلند شد. گلوله‌ای شلیک نشد.

کمی بعد، صدایی از سنگر آلمانی فریاد زد: «کریسمس مبارک، رفقای انگلیسی!»

پاسخ آمد: «کریسمس مبارک، فریتز!»

لقبی که در آن شب، نه نشانه تحقیر، بلکه نشانه صمیمیت بود.

Christmas_Truce_1914

 

عبور از خط مرگ

صبح روز ۲۵ دسامبر، اتفاقی رخ داد که تا آن زمان در جبهه غربی بی‌سابقه بود. نخست چند سرباز آلمانی، بدون سلاح و با دست‌های بالا، از سنگر بیرون آمدند. «زمین هیچ‌کس» ــ همان نواری که پر از مین، سیم خاردار و اجساد بود ــ حالا صحنه‌ای از تردید و شجاعت شده بود. بریتانیایی‌ها ابتدا مردد بودند، اما وقتی دیدند شلیکی در کار نیست، آن‌ها هم بیرون آمدند.

دست‌ها در هم گره خورد. لبخندها رد و بدل شد. بعضی‌ها یکدیگر را در آغوش گرفتند. بروس بلونت، سرباز بریتانیایی، بعدها نوشت: «آن‌ها درست مثل ما بودند. یکی عکس همسر باردارش را نشانم داد. ناگهان فهمیدم اگر فردا به او شلیک کنم، به چه کسی شلیک کرده‌ام.»

سیگار، شکلات، قهوه و کنسرو غذا دست‌به‌دست شد. بعضی‌ها دکمه یونیفرم یا نشان واحدشان را به‌عنوان یادگاری دادند. مهم‌تر از همه، کشته‌شدگان دفن شدند؛ با احترام متقابل. کشیش‌ها، چه کاتولیک و چه پروتستان، دعا خواندند. یکی از کشیش‌های بریتانیایی نوشت: «برای نخستین‌بار در این جنگ، صلح واقعی کریسمس را دیدم.»

 

فوتبال در دل میدان مرگ

در چند نقطه از جبهه، اتفاقی رخ داد که بعدها به نماد این آتش‌بس بدل شد: فوتبال. توپ‌هایی ساده پیدا شد؛ گاهی توپ واقعی، گاهی چیزی شبیه به آن. کلاه‌خودها دروازه شدند، کت‌ها خط عرضی. بازی‌ها بدون داور، بدون قانون دقیق و بدون نتیجه رسمی برگزار شد.

در نزدیکی یپرس، یکی از معروف‌ترین بازی‌ها انجام شد. آلمانی‌ها با نتیجه سه بر دو پیروز شدند. ویلیام اسپرینگال، سرباز بریتانیایی، نوشت: «آن‌ها پاس‌های دقیقی می‌دادند. ما خندیدیم، زمین خوردیم و تشویق کردیم. برای لحظاتی، فقط انسان بودیم.»

این بازی‌ها شاید تنها یک یا دو ساعت طول کشید، اما تأثیر نمادین آن‌ها ماندگار شد: فوتبال، بازی‌ای که بعدها خود به نماد رقابت‌های ملی بدل شد، آن روز ابزار آشتی بود.

1280px-Christmas_day_football_WWI_1915

 

واکنش فرماندهان؛ پایان رؤیا

آتش‌بس غیررسمی تا ۲۶ دسامبر در برخی نقاط ادامه یافت. اما فرماندهان ارشد به‌شدت نگران شدند. برای آن‌ها، این صحنه‌ها خطرناک‌تر از شکست نظامی بود. اگر سرباز بفهمد دشمن هم انسان است، انگیزه جنگ فرو می‌ریزد.

دستورها صادر شد: هرگونه تماس با دشمن ممنوع. افسران توبیخ شدند. واحدها جابه‌جا شدند تا از «آشنایی» جلوگیری شود. در هفته‌های بعد، جنگ با شدت بیشتری از سر گرفته شد. توپخانه‌ها غریدند و گازهای شیمیایی، که سال بعد وارد میدان شد، آخرین بقایای انسانیت را هم از بین برد.

آتش‌بس کریسمس تقریباً فقط در سال ۱۹۱۴ رخ داد. در سال‌های بعد، جنگ بی‌رحم‌تر، صنعتی‌تر و غیرشخصی‌تر شد. تبلیغات نفرت‌افکن، فاصله روانی میان دشمنان را افزایش داد. دیگر نه آواز مشترکی شنیده می‌شد و نه جرأتی برای خروج از سنگر باقی مانده بود.

آتش‌بس کریسمس ۱۹۱۴ نه یک افسانه است و نه یک معجزه. سندی است از این واقعیت ساده و تلخ که جنگ، برخلاف تصور فرماندهان، بدون زور، تهدید و نفرت دوام نمی‌آورد. وقتی این عناصر برای چند ساعت کنار رفتند، نتیجه نه هرج‌ومرج بود و نه فروپاشی، بلکه دست دادن، آواز و فوتبال بود.

در جنگی که بیش از شانزده میلیون کشته بر جای گذاشت، آن شب یادآوری کرد که انسان حتی در دل تاریک‌ترین ساختارها، هنوز توان انتخاب دارد. شاید همین، خطرناک‌ترین حقیقت برای جنگ‌ها باشد.

 

 

 

 

ارسال نظر

خبر‌فوری: آتش‌بس کریسمس ۱۹۱۴، شبی که جنگ جهانی اول برای چند ساعت متوقف شد